آخرين روزها و لحظه ها - سیره شهید بهشتی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیره شهید بهشتی - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آفت زندگي

من بايد با صراحت عرض كنم يكي از آ‏فت هاي زندگي اجتماعي ما رواج دعوت زباني و اخيراً قلمي و كساد بازار دعوت عملي است .

به شما دوستان توصيه ميكنم اگر ميخواهيد در مسيرزندگي از صراط مستقيم نلغزيد انسانهايي باشيد اصولي و داراي اصول مشخص ، اصولي كه به آنها ايمان داشته باشيد و تنها در اين صورت است كه ميتوانيد از خطر سقوط مصون باشيد .

حاكميت ضابطه ها

بگذاريد رفاقت ها و رابطه ها هرگز نتواند صداقت ها و ضابطه ها را به خطر بيندازد كه زندگي عادلانه و عدالت اجتماعي واقتصادي و سياسي و عدالت معنوي در جامعه ما تنها و تنها براساس حاكميت ضابطه ها و صداقت ها به وجود مي آيد و نه براساس رفاقتها و رودربايستي ها رفاقتها و رودربايستي ها كه از معيار صداقت ها و ضابطه ها و ارزشهاي پذيرفته شده اسلام منحرف باشند براي جمهوري اسلامي ما خطرناك و خطرآفرينند وبايد از صحنه مسئوليتهاي جامعه ما به كنار روند
.

آخرين روزها و لحظه ها

وقت صبحانه بيايند

چهارم تيرماه 1360 از ايتاليا ـ واتيكان ـ به تهران آمدم ضمن انجام دادن كارهاي اداري ، به ديدار دوستان مي رفتم ساعت 8 صبح روز 6 تيرماه با آيت الله موسوي اردبيلي كه دادستان كل بودند ، قرار ملاقات داشتم .

ساعت 30/7 به محل دفتر ايشان رسيدم نيم ساعت به موعد مانده بود در راهرو دادگستري قدم مي زدم كه متوجه شدم رفت و آمد به يكي از اتاقها آغاز شده است ! از شخصي كه دم در ايستاده بود پرسيدم دفتر كيست ؟ پاسخ داد آقاي بهشتي ! فكر كردم ملاقاتي هم با ايشان داشته باشم اما مي دانستم ايشان خيلي پايبند مقررات است و بدون تعيين وقت قبلي احتمال دارد نپذيرند لذا شايد در من اثري منفي بگذارد ولي آزمايش ضرري نداشت ! به نگهبان دم در گفتم به حاج آقا سلام برسانيد و بگوييد فلاني بدون وقت قبلي اينجا آمده است اگر وقت داريد به ملاقات شما بيايد !.

نگهبان به درون اتاق رفت و برگشت و گفت حاج آقا سلام رساندند و فرمودند من ساعت 8 با قضات جلسه رسمي دارم و 20 دقيقه وقت براي صرف صبحانه است اگر جسارت نيست تشريف بياورند بلافاصله وارد شدم طبق هميشه خونگرم ، خندان ، گشاده رو از حقير استقبال كرد و عذرخواهي از اين كه دروقت صبحانه مرا پذيرفته است ! صبحانه آوردند ؛ مقداري نان سنگك مختصري پنير و يك استكان چاي گفتم صبحانه حضرتعالي همين است ؟ خنديد و گفت مگر قرار بود چيز ديگري باشد ؟ همان طلبگي است و بعد به شوخي و خنده فرمودند ما كه سفير نيستيم آقاي خسروشاهي !.

چگونگي وضع سفارت واتيكان را كه زير صفر قرار داشت بيان داشتم ، همراه با لبخندي گفت زير صفر ديگر چگونه مي شود ؟ گفتم ‌يخ مي زند ! باز خنديد و افزود خدا را شكر كه شما را سرد نكرده است بعد مكثي كرد و گفت شب بياييد جلسه حزب ، يكي از معاونين وزارتخانه شما به آنجا خواهد آمد قبل از جلسه يا بعد ، مشكل آنجا را مطرح ميكنيم و حل مي شود زودرنج نباشيد كار جمعي مشكلات زيادي دارد و راه علاج هم صبر وبردباري است شما هم الحمدالله صبور هستيد .

/ 514