شهید مدرس، زنده تاریخ

توصیفگر: ح‍س‍ن‌ م‍درس‌

نسخه متنی -صفحه : 41/ 2
نمايش فراداده

زندگي نامه آيت الله سيد حسن مدرس

سيد حسن قمشهي اسفله‌ي مشهور به مدرس در سال 1287 ق برابر با 1249 ش در خانواده‌اي از سادات طباطبائي ساكن سرابه ازتوابع زوارة اردستان به دنيا آمد پدرش سيد اسماعيل زندگي خود و خانواده‌اش را در كمال بي‌نيازي و قناعت , از راه وعظ و تبليغ اداره مي كرد مير عبدالباقي پدر بزرگ مدرس , مرد زاهد و عابدي بود كه از سال ها پيش در قمشه سكونت داشت مدرس در شش سالگي به دنبال پدر و جدش رهسپار قمشه گرديد و مدت ده سال در آن شهر مقدمات ادب عرب و فارسي را فرا گرفت شانزده سال بيشتر نداشت كه براي ادامه تحصيل به اصفهان رفت و قريب به سيزده سال معارف ديني اعم از منقول و معقول را نزد استادان معروف مدارس اصفهان مانند عبدالعلي هرندي، آخوند كاشي ، جهانگيرخان قشقائي ، شيخ مرتضي ريزي و سيد محمد باقردرچه‌اي آموخت در همين دوره بود كه درگير مسائل سياسي شد و در برابر ظلل السطان و روحانيون هوادار او ايستادگي كرد

مدرس به منظور تكميل دانش و معلومات خويش راهي نجف اشرف گرديد درباره زمان اين مسافرت اختلاف نظر است به نوشته مدرس، ايشان پس از واقعه دخانيهقيام تنباكو1309ق به عتبات رفته است برخي از مورخان و محققان درباره زمان اين سفر، سالهاي 1309 ق و 1311 ق را ثبت كرده‌اند اگر سالهاي اقامت او در زادگاهش و سپس شهرهاي قشمه و اصفهان را صحيح بدانيم، اين مسافرت بايستي در 1316 ق انجام شده باشد وي به مدت هفت سال در عتبات سكونت گزيد و عمده تحصيلاتش را در محضر آيات عظام محمد كاظم خراساني و سيد محمد كاظم طباطبائي يزدي به پايان رساند مدرس براي تامين معاش و مخارج خود ناچار بود روزهاي پاياني هفته را به كارگري بپردازد آيت الله مدرس پس از بازگشت از عتبات در شهر اصفهان سكونت گزيد و در نهايت فقر و تنگدستي و با كمال سادگي و قناعت در مدرسه جده كوچك و بزرگ به تدريس درسهاي فقه و اصول،‌منطق و شرح منظومه پرداخت

از جمله شاگران ايشان مي‌توان به سيد علي اصغر سدهي، صدركوهپائي، شيخ محمود مفيد، شيخ محمد باقر نجفي، محمد باقرالفت ، مهدي الهي قمشه‌اي و حسام الواعظين اشاره نمود

بااوجيگري جنبش مشروطه خواهي ، انجمن ملي اصفهان به رياست حاج آقا نورالله اصفهاني تشكيل شد و مدرس نيز به عضويت اين انجمن درآمد و به سمت نايب رئيس انجمن انتخاب شد

در دوران استبداد صغير، مدرس در كنار حاج آقا نورالله اصفهاني تلاش زيادي را به منظور تدارك و تقويت مشروطه خواهان انجام داد و در مقابل حاكم مستبد اصفهان اقبال الدوله ايستادگي كرد؛ اما پس از فتح تهران و پيروزي مشروطه خواهان و هنگامي كه صمصام السطنه بختياري به حكومت اصفهان متنفذ و مقتدر اصفهان، آقا نجفي، آقا نورالله و مدرس برآمد

وقتي كه سواران بختياري به آيت الله مدرس اخطار كردند آماده خروج از شهر باشد، وي كه بدون اندك تاملي كفشهايش را از پاي درآورد ،زير بغل نهاد، در جلو آن دسته سوار به راه افتاد وگفت هر كجا كه مي خواهيد، برويم مردم شهر خواستند مانع تبعيد مدرس شوند، اما وي به آنان توصيه كرد آرام باشند، زيرا مايل نيست به خاطر اين مساله كوچك نزاعي رخ دهد نيروهاي بختياري مدرس را به تخت فولاد بردند؛ اما با اعتراض عمومي مردم اصفهان و حمايت علماي شهر از او، صمصام السلطنه وادار شد مدرس را با نهايت احترام به خانه‌اش بازگرداد به روايت علي مدرسي پس از اين حادثه دشمنان مدرس درصدد حذففيزيكي او برآمدند و در مدرسه جده بزرگ دو نفر از روحاني نمايان، مدرس را هدف گلوله قراردادند، اما تيرهاي ضاربان به خطا رفت و آسيبي به وي نرسيد

انتخاب مدرس به عنوان مجتهد طراز اول مجلس شواري ملي

براساس فصل دوم متمم قانون اساسي، براي نظارت برقوانين مصوب مجلس شوراي ملي و تشخيص عدم مغايرت مصوبات مجلس با احكام شرع ، مراجع نجف اشرف ، بيست هزار نفر از مجتهدان طراز اول را به مجلس شوراي ملي معرفي كردندتا پنج نفر از ميان آنان برگزيده شوند مجلس شوراي ملي دوره دوم درجلسه هفتم شعبان 1328 ق، آيت الله مدرس و چهارنفرديگر را از ميان بيست نفر مجتهدي كه مراجع نجف معرفي كرده بودند، انتخاب كرد

آيت الله مدرس براي حضور در مجلس وانجام وظيفه نظارتي خود، به تهران مهاجرت كرد

وي در جلسه 195 مجلس شوراي ملي 28 ذيحجه 1328 سوگند ياد كرد

مدرس در مجلس شوراي ملي با هرگونه خودكامگي ، استبداد، قانون شكني ونفوذ بيگانگان مخالفت و مبارزه مي‌كرد نطق‌هاي او درباره مسائل و موضوعهاي ديني، سياسي، اقتصادي، حقوقي و قضائي ، بيانگر كثرت معلومات ، هوش و ذكاوت، بينش‌قوي و تيزبيني سياسي او است از جلسه 200 19محرم 1329 تا جلسه 326 30 ذيحجه 1329 مجلس شوراي ملي بيش از شصت نطق ايراد كرد كه پانزده مورد آن درباره موضوع هاي اقتصادي ، يازده مورد درباره مسائل سياسي ، پنج مورد درباره امور فرهنگي و 29 نطق درباره مباحث حقوقي و قضائي بود در جلسه 202 مدرس در يك نطق مهم، نمايندگان را دعوت به اتحاد و يك دلي كرد وگفت بنده خدمتگزاري مي‌كنم، خرده گيري ازهمديگر كردن و جزئياتي كه ابداَ به درد اين ملت غرق شده نمي‌‌خورد، چه فايده دارد، بجز تلف كردن وقت مجلس كه يك جلسه‌اش را قيمت كرده‌اند هفتصد تومان و بنده دقيقه‌اش را مي‌گويم مقابل تمام دنيا قيمت دارد، به واسطه اينكه در يك دقيقه مي شود حرفي زد و قانوني وضع كرد و نظم داد و كاري كرد كه چقدر نتيجه دارد و دنيا و آخرت ، همچو اوقاتي را صرف كنند در اعتراض شخصي و نكته گيري

دوره دوم مجلس شوراي ملي با تصويب نمايندگان كه مدرس هم از جمله موافقان بود براي چند ماه تمديد شد مقارن اين زمان دولت روسيه اولتيماتومي مبني بر اخراج مورگان شوستر از ايران صادر كرد

نمايندگان مجلس شوراي ملي مخالف پذيرش اين اولتيماتوم بودند مدرس هم شديداً با قبول اولتيماتوم مخالف كرد ناصرالملك نايب السلطنه مجلس را منحل و اولتيماتوم روسيه را پذيرفت

بعد از انحلال مجلس دولت تمايلي به برگزاري انتخابات سومين دوره قانونگذاري نداشت و چون تعويق انتخابات نيازمند تصويب مجلس شوراي ملي بود دولت به ناچار مجلسي با عنوان مجلس مشاوره عالي مركب از نمايندگان دوره اول و دوم مجلس شوراي ملي و برخي از شخصيت هاي سياسي كشور تشكيل داد تا مجوز تعويق انتخابات را تحصيل كند مجلس ياد شده در تاريخ 11 ذيحجه 1331 ق تشكيل گرديد و آيت الله مدرس با تصميم دولت بشدت مخالفت كرد و آن را مغاير قانون اساسي دانست به نوشته ملك الشعراي بهار سيد حسن مدرس نطقي كرد كه مجلس به آن بزرگي به هم خورد و نطق به هواداري قانون اساسي و بر ضد خيال ناصر الملك بود مرحوم سپهسالار تنكابني در مجلس به مدرس حمله كرد و مدرس به تعرض از مجلس برخاست و مجلس تق و لق شد و خواستند او را توقيف كنند، ميسر نشد از اين روز شهرت مدرس شروع و در انتخابات تهران وكيل شد و وارد مجلس سوم گرديد

مهاجرت در جنگ جهاني اول

آيت الله مدرس در سومين دوره مجلس شوراي ملي علاوه بر وظيفه نظارتي ، سمت نمايندگي مردم تهران را نيز به عهده داشت دوره سوم مجلس شوراي ملي مصادف با شروع جنگ جهاني اول بود

هنگامي كه نيروهاي متفقين با نقض بيطرفي ايران وارد خاك ايران شدند و تهران در معرض اشغال نظامي نيروهاي روس و انگليس قرار گرفت مدرس به همراه گروهي از ميليون به كرمانشاه مهاجرت كردند و در آنجا به منظور مقابله با اشغالگران ، دولت موقت ملي را به رياست رضاقلي خان نظام السلطنه ما في تشكيل دادند آيت الله مدرس وزير عدليه و اوقاف اين دولت بود پس از ناكامي دولت موقت ملي ، مهاجران ناگزير به خاك عثماني رفتند مدرس در استانبول ضمن ملاقات با سلطان عثماني و صدر اعظم آن كشور نسبت به ادعاي دولت عثماني درباره قسمتي از خاك ايران و نيز عدم حسن نيت تركان نسبت به ايرانيان گلايه و انتقاد كرد

مدرس در جلسه يازدهم ششمين دوره مجلس شوراي ملي 29 شهريور 1305 و به هنگام بررسي صلاحيت اعضاي كابينه و برنامه دولت مستوفي الممالك بشدت از مهاجران و ادام آنان در جنگ جهاني اول دفاع كرد و در پاسخ يكي از نمايندگان گفت‌ مهاجرت خيانت نبود، بلكه به خير و صلاح مملكت بود و فوائد سياسيس داشت

پس از خاتمه جنگ جهاني اول مدرس به تهران بازگشت و همانند گذشته در مدرسه سپهسالار مدرسه عالي شهيد مطهري كنوني به تدريس فقه و اصول پرداخت و همزمان توليت اين مدرسه را نيز به عهده داشت

دولت صمصام السلطنه بختياري كه در اين زمان بر سر كار بود به دليل ناتواني در ايجاد امنيت عمومي و تامين حداقل معيشت مردم با اعتراض و انتقاد همگاني رو به رو بود آيت الله مدرس و گروهي از مردم به انگيزه ابراز مخالفت با صمصام السلطنه در حرم حضرت عبدالعظيم متحصن شدند سرانجام زير فشار مخالفان و نارضايتي عمومي كابينه صمصام السلطنه سقوط كرد و وثوق الدوله به نخست وزيري رسيد

مخالفت باقرارداد 1919

دولت ميرزا حسن وثوق الدوله به دليل امضاي قرارداد 1919 با دولت انگلستان خشم و نفرت شخصيت‌هاي مذهبي و ملي را برانگيخت مدرس در راس مخالفان اين قرارداد قرار داشت طرفداران قرارداد ، بارها با مدرس گفتگو كردند تا او را از مخالفت باز دارند ، به گفته مدرس هي مي‌آمدند پيش من و مي‌گفتند اين قرارداد كجايش بد است كداميك از موادش بد است ، هر كجايش بد است موردش را ذكر كنيم تا برويم آن را تغيير بدهيم ، من جواب مي‌دادم آقايان ، من ، رجل سياسي نيستم ، يك نفر آخوندم و از رموز سياست سر در نمي‌آورم اما آن چيزي كه مي‌فهمم بد است آن ماده‌ايش است كه مي‌گويد ما استقلال ايران را به به رسميت مي‌شناسيم اين مثل است كه يكي به من بگويد من سيادت تو را مي‌شناسم ليكن اگر كسي خوب غور رسي وارسي‌ مي‌كرد و روح آن قرارداد را مي‌فهميد و چيز استنباط مي‌كرد و او اين بود كه ايران تمامش مال ايراني است ، مالش ، حالش ، حيثيتش ،‌چه‌اش و همه چيزش ، متعلق به ايراني است فقط اين قرارداد در دو چيزش ديگري را شركت مي‌داد ، يكي پولش و يكي قوه‌اش ؛ اين روح قرارداد بود من مخالف بودم ، من مخالف بودم كوشش مورخ الدوله سپهر براي ميانجي گري بين مدرس و وثوق الوله نيز بي‌نتيجه ماند

مخالفت آيت الله مدرس و ديگر شخصيت‌هاي ملي قرارداد 1919 و مقاومت احمد شاه قاجار در برابر قرارداد ياد شده ، دولت انگلستان را كاملاً‌از سلسله و شاه قاجار نا اميد كرد و انگليسي‌ها به فكر يافتن جانشيني مناسب و مطمئن برا احمد شاه قاجار افتادند ژنرال آيرونسايد ؛ فرمانده نيروي انگلستان در ايران به همراه نور من سفير آن كشور در تهران به دستور لردكزن وزير خارجه انگليس ، به تكاپو افتادند تا مهره يا مهره‌هاي مطلوب خود را شناسائي و آزمايش نمايند آنان زمينه را براي خارج كردن نيروهاي قزاق از كنترل روسها فراهم كردند و استاروسلسكي ، فرمانده روسي قواي قزاق ناچار امور بريگاد قزاق را به سرهنگ اسمايس انگليسي واگذار كرد و از ايران خارج گرديد

انگليسي‌ها خيلي زود فرد مورد نظر خود را در ميان قزاقان يافتند و او ميرپنج سرهنگ رضا خان سوادكوهي بود كه اندكي بهد به درجه سرهنگ دومي ارتقا يافت جنرال آيرونسايد در باره رضاخان مير پنج مي‌نويسد به نظرم مردي قدرتمند و نترس آمد كه كشورش را از صميم قلب دوست دارد ! ايران براي روزگار سختي كه پيش روداشت ؟! نيازمند يك رهبر بود و او بي‌ترديد مردي فوق‌العاده ارزشمند به حساب مي‌آمد هنگامي كه در پايان جنگ جهاني اول نيروهاي انگليسي از ايران خارج شدند ، ايرونسايد ؛ فرماندهي نيروهاي قزاق را به رضا خان سپرد و به تدريج او را براي كودتا آماده كردند

مخالفت شهيد مدرس با قرارداد 1919 و مقاومت وي در برابر كودتاچيان و ضديت او با دولت و حكومت رضا خان ، تماماً در راستاي يك سياست بود كه هدف آن مبارزه با نفوذ بيگانگان در ايران بود

صبح روز كوتاي سيا سوم اسفند 1299 آيت الله مدرس و تعدادي از شخصيت سياسي مذهبي متنفذ به دستور سيد ضياءالدين طباطبايي رئيس دولت كودتا دستگير و زنداني شدند

شهيد مدرس تا پايان عمر دولت كودتا خرداد 1300 حبس بود

مدرس در مجلس چهارم

اولين اقدام دولت قوام السلطنه كه پس از سقوط كابينه سيد ضياءالدين طباطبايي روي كار آمد ، افتتاح چهارمين دوره مجلس شوراي ملي بود انتخابات دوره چهارم مجلس شوراي ملي قبل از كودتا برگزار و مدرس براي دومين بار به نمايندگي مردم تهران انتخاب شد

چارمين دوره مجلس شوراي ملي روز اول تير ماه 1300 گشايش يافت حسين پيرنيا موتمن الملك به رياست ايت الله مدرس نيز به سمت نايب رئيس اول مجلس انتخاب شدند

مدرس با اعتبار نامه نمايندگان موافق قرارداد 1919 بشدت مخالفت كرد و مانع تصويب اعتبار نامه برخي از آنان گرديد وي در اين دوره ، رهبري اكثريت مجلس را برعهده داشت و غالباً در غياب رئيس ، مجلس را اداره مي‌كرد

در همين دوره بود كه شهيد مدرس روياروي حريف قلدري مانند رضا خان سردار سپه قرار گرفت و تا لحظه شهادتش ، اين مقابله تداوم يافت سردار سپه كه پس از سقوط كابينه سيد ضياء الدين طباطبائي ، پست وزارت جنگ را تصاحب كرده بود؛ در تمام امور لشكري ، كشوري و مالي بي‌پروا مداخله مي‌كرد و مانع لغو حكومت نظامي در تهران بود؛ حتي به فرماندهان لشكر در چندين استان دستور داد كه در آن مناطق حكومت نظامي برقرار سازند وي همچنين اصرار داشت عوايد حاصل از ماليت‌هاي مستقيم و نيز درآمد خالصجات را بطور مستقيم به حساب بودجه وزارت جنگ منظور كند

آيت الله مدرس چون پيشتيبان دولت قوام السلطنه بود ؛‌د رآغاز با سردار سپه مدارا كرد ؛‌اما خودسري فزونخواهي رضا خان را حد و حصري نبود و او ضمن دخالت ناروا در تمامي شئون حكومتي ، مخالفانشان را تهديد ، توقيف ، حبس ، تبعيد و شكنجه مي‌نمود سرانجام كاسه صبر مدرس لبريز گرديد و در جلسه 12 مهر 1301 مجلس شوراي ملي ، در نطق متهورانه‌اي سردار سپه ، وزير قلدر جنگ ، را به باد انتقاد گرفت وبا اعتراض به اعمال خلاف قانون او ، گفت اما امنيت ، امنيت در مملكت است ،‌منتهي به دست كسي است كه اغلب ما ها از او خوشوقت نيستيم چرا در پس پرده حرف مي‌زنيد ؟‌مگر شما ضعف نفس داريد ؟‌چرا حرف نمي‌زنيد و دل خودتان را مي‌لرزانيد ؟ مگر مي‌ترسيد ؟ ما كه از رضا خان ترسي نداريم چرا حرف خودمان را در پرده بگوئيم ؟ بايد بدون ترس و بي‌پرده گفت ، ما كه قدرت داريم سلطنت را تغيير بدهيم ، قدرت داريم رئيس الوزرا را عزل كنيم ، رضا خان را هم تغيير مي‌دهيم ، همين الان تصميم بگيريد رئيس الورزا را بخواهيد ، استيضاح كنيد ، عزلش كنيد برود پي كارش ، رضا خان هم همين طور برود توي خانه‌اش بنشيند ، ديگر چرا در پرده مي‌گوييد ؟ حكومت نظامي و چه و چه ، اينها اهميت ندارد ، فوري عزلشان مي‌كنيم ، چرا وكلاي اين دوره سست عنصر هستند ؟ آقايان در مقابل قدرتي كه مجلس شوراي ملي دارد ، هيچ چيز نمي‌تواند ايستادگي و مقاومت كند

نطق محكم مدرس وانتقادهاي روزنامه نگاران جسور از قانون شكني‌هاي وزير جنگ ، وي را بر آن داشت كه در جلسه 24 مهرماه 1301 مجلس شوراي ملي حاضر شود و در حالي كه سعي داشت خود را مطيع و تايع مجلس شوراي ملي نشان دهد ، متعهد شد كه حكومت نظامي را لغو نمايد ؛ او همچنين پذيرفت كه اداره‌ي ماليات‌هاي مستقيم و غيرمستقيم و خالصجات را كما في اسابق به عهده‌ي وزارت دارايي واگذار نمايد

قوام السلطنه در بهمن 1301 استعفا كرد و احمد شاه بر حسب ابراز تمايل اكثريت مجلس شوراي ملي ، فرمان نخست وزيري مستوفي الممالك را صادر كرد

آيت الله مدرس ، علي رغم اعتقادي كه به پاكدامني ، وطن پرستي و درستكاري مستوفي اممالك داشت ؛‌اما با نخست وزيري وي مخالفت نمود ؛ زيرا معتقد بود كه دراين اوضاع و احوال رئيس دولت بايد فردي قوي و مصمم باشد تا بتواند به نحو احسن در مقابل فزونخواهي‌هاي رضا خان بايستد مدرس د رجلسه‌اي كه مجلس برنامه و صلاحيت اعضاي دولت مستوفي الممالك را مورد بحث قرارداد ، گفت ‌مستوفي مثل شمشير مرصع و جواهر نشاني است كه فقط روزهاي بزم و سلام بايد آنرا به كمر بست ولي قوام السلطنه مثل شمشير برنده فولادي است كه براي روز رزم بايد در دست گرفت امروز مملكت ما احتياج به شمشير برنده فولادي دارد

آيت الله مدرس در جلسه 19 خرداد 1302 مجلس شوراي ملي، ورقه استيضاح دولت مستوفي را به شرح زير قرائت كرد

بسم الله الرحمن الرحيم مقام رياست مجلس شوراي ملي شيد الله اركانه

اينجاتب نسبت به رويه دولت در سياست خارجي استيضاح دارم،‌في شهر21 شوال 1341 مدرس

مدرس در جلسه استيضاح 21 خرداد 1302 دلايل استيضاح خود را توضيح داد مستوفي الممالك پس از پايان اين جلسه استعفا كرد سردار سپه به تكاپو افتاد تا مقام نخست وزيري را به دست آورد، اما احمد شاه زيربارنرفت و فرمان نخست وزيري مشيرالدوله براي چندمين بار صادر شد، در همين هنگام دوره دوساله مجلس چهارم به پايان رسيد

دولت مشيرالدوله درتابستان 1302 انتخابات پنجمين دوره قانونگذاري را آغاز كرد

سردار سپه كه به اهميت و نقش مجلس شوراي ملي پي برده بود، در صدد برآمد با حمايت و همكاري نظاميان وفادار به خود در انتخابات دخالت كرده تا هواداران خود را به مجلس بفرستد اين ترفند و نقشه سردار سپه در شهرستانها به نحو مطلوبي كارساز شد هنوز انتخابات تمام شهرها به پايان نرسيده بود كه دولت مشيرالدوله در آبان 1302 زير فشار تحريكات و خودسري‌ها رضاخان از كار كناره گيري كرد و شاه جوان قاجار نيز در نهايت ضعف و بيچارگي و گرفتاري به ناچار فرمان نخست وزيري رضاخان را صادر كرد احمد شاه براي رهايي از تبعات بحرانهاي سياسي كشور كه سردار سپه عامل و منشاء آنها بود، راهي فرنگ گرديد دولت رضاخان ميرپنج به سرعت كار انتخاب را به نفع خويش به پايان رساند و وكلاي فرمايشي يكي پس از ديگري سر از صندوق‌ها درآورند؛ بدين صورت اكثريت مخالفان سردار سپه در مجلس چهارم ، مبدل به اكثريت موافقان او در مجلس پنجم گرديد

سردار سپه كه پس از كودتاي 1299 همواره روياي حكومت مطلقه ايران را در سر مي‌پروراند با تصدي پست رياست وزراگام بلندي را به سوي تحقق آرزوهايش برداشت

اولين طرحي كه براي طرد قاجاريان از صحنه سياسي ايران به ذهن رضاخان و هواخاهان او خطور كرد و بدون ترديد بي‌ارتباط با حاميان خارجي وي نبود ، موضوع تغيير رژيم سلطنتي ايران به حكومت جمهوري بود دگرگوني نظام حكومتي ايران طبيعتاً منجر به خلع خانواده قاجار از مسند قدرت سياسي ايران مي‌گرديد و رضاخان ترديدي نداشت كه در آن شرايط كسي غير از او نمي تواند پست رياست جمهوري را تصاحب كند هواخاهان سردار سپه و روزنامه‌هاي طرفدار وي تبليغات گسترده‌اي را به نفع او و نظام جمهوري به راه انداختند و عليه خاندان قاجار، شخص احمد شاه و نظام سلطنتي شعار مي‌دادند

سردار سپه و حاميانش مترصد بودند از طريق مجلس شوراي ملي به نيابت قدرت طلبانه خود دست يابند آنان درصدد بودند با تصويب طرحي در مجلس شوراي ملي ، نظام سلطنت را ملغي و جمهوري را جايگزين آن نمايند تصويب چنين طرحي توسط مجلس شوراي ملي هر چند غيرقانوني و مغاير با اصول قانون اساسي بود، اما آسان ‌ترين و نزديكترين راه براي انتقال قدرت از قاجار به پهلوي به نظر مي‌آمد

پنجمين دوره مجلس شوراي ملي كه بيشتر نمايندگان آن با تعهد سپردن به رضاخان سر از صندوق درآوده بودند، روز 22بهمن 1302، با نطق محمد حسن ميرزا، وليعهد، رسماً افتتاح شد

مخالفت مدرس با جمهوري رضاخاني

هواداران سردار سپه و جمهوريت عجله داشتند در اسرع وقت اعتبار نامه نمايندگان تصويب و مجلس شوراي ملي را براي تصويب طرح تغيير نظام سياسي در اولين روز سال 1303 ش آماده سازند

آيت الله مدرس كه اكثريت هواداران او در مجلس چهارم مبدل به اقليتي انگشت شمار در مجلس پنجم شده بود، مصمم بود در مقابل سردار سپه ، افكار و خيالات او محكم باستند مدرس و يارانش تصميم گرفتند ابتدا با تصويب اعتبارنامه وكلاي فرمايشي مخالفت كنند تابلكه بتوانند عده‌اي را از مجلس خارج كنند و با گرفتن وقت مجلس مانع آمادگي مجلس شوراي ملي براي تصويب طرح تغيير نظام سياسي در موعد مقرر شوند آيت الله مدرس در جلسه چهارم مجلس با اعتبار نامه معتمد السلطنه مخالفت كرد و گفت عقيده من اين است كه اين انتخابات از روي فشار شده و از روي اختيار نشده است انتخاباتي كه از روي فشار شود آن شخص كه روي اين كرسي،‌بنشيند غصب است‌و در ادامه مخالفتش گفت هركس را بنده بفهمم كه يك دست محلي يا غيرمحلي در انتخاباتش بوده و به قوه انتخاب شده است، راي نخواهم داد، حتي اگر اقرب اشخاص در دوستي با خودم باشد، مساله دوستي دخلي به سياست ندارد‌ در همين جلسه مجلس شوراي ملي، مدرس و يارانش موفق شدند مانع تصويب اعتبارنامه نوري‌زاده شوند همچنين اعتبار نامه علي دشتي با تلاش مدرس و همفكرانش رد شد در جلسه پنجم مجلس شوراي ملي ميان مدرس و سيد محمد تدين رهبرموافقان سردار سپه در مجلس جنگ لفظي شديدي در گرفت آيت الله مدرس به تدين گفت بنده همانم كه در مقابل شما مخالفت باقرارداد كردم در پايان اين جلسه حسين بهرامي به تحريك تدين كه از نفوذ كلام مدرس برنمايندگان مجلس سخت به وحشت افتاده بود ؛ سيلي محكمي به گوش مدرس نواخت اقدام زشت و زننده طرفداران سردار سپه به زيان آنان تمام شد و ضربه مهلكي به جمهوري رضا خاني وارد آورد عده‌اي از نمايندگان عضو فراكسيون كناره گيري كردند خبر سيلي خوردن مدرس به سرعت در ميان مردم پخش گرديد و خشم و نفرت آنان را برانگيخدت بازار بسته شد و طبقات مختلف مردم در مساجد گردآمدند و به تظاهرات پرداختند ملك الشعراي بهار در وصف اين برخورد اهانت بار چنين سروده است

از آن سيلي ولايت پرصدا شد دكاكين بسته و غوغا به پا شد

در جلسه ششم مجلس شوراي ملي 29 اسفند 1302 آيت الله مدرس با اعتبار نامه عدة ديگري از وكلا مخالفت كرد واعتبار نامه خود او نيز در اين جلسه بدون مخالفت به تصويب رسيد

مدرس به هدف آنكه مجلس را از اكثريت بيندازد، به گروهي از نمايندگان دستورداد به بهانه زيارت روانه قم شوند

در جلسه هفتم مجلس شوراي ملي 30 اسفند 1302 گروهي از نمايندگان وابسته به دولت سردار سپه طرح سه ماده‌اي زير را با قيد فوريت پيشنهاد كردند

ماده اول تبديل رژيم مشروطيت به جمهوريت ماده دوم اختيار دادن به وكلاي دوره پنجم كه در مواد قانون اساسي موافق مصالح مملكت و رژيم تجديد نظر نمايند ماده سوم پس از معلوم شدن نتيجه آراي عمومي تغيير رژيم به وسيله مجلس شوراي ملي اعلام شود

مدرس درباره اين طرح پيشنهادي گفت چون مطلب مهمي است، بنده عرضم اين است كه بايد وكلايي هم كه مسافرت كرده‌اند و شايد قريب به ده پانزده نفرند،‌آنها هم برگردند و هيات رئيسه دائمي هم معين شود و اين مطلب به اين مهمي درحضور تمام وكلا مطرح شود مجلس پيشنهاد مدرس را پذيرفت و مقرر گرديد روز دوم فروردين 1303 مجلس شوراي ملي براي تصميم گيري درباره طرح ياد شده تشكيل جلسه دهد

بعد از ظهر دوم فروردين 1303 مجلس شوراي ملي تشكيل جلسه داد هزاران نفر از مردم براي ابراز مخالفت با جمهوري رضاخاني در مقابل ساختمان مجلس، ميدان بهارستان و خيابانهاي اطراف آن گرد آمده بودند و ضد جمهوري شعار مي‌دادند واعظان و خطيبان نيز در گوشه و كنار جمعيت، عليه جمهوري و به نفع مدرس و خانواده قاجار سخن مي‌گفتند و مردم را تحريك و تعييج مي‌نمودند ترس و اضطراب برنمايندگان جمهوريخواه مستولي گرديد و تدين از سردار سپه استمداد طلبيد رضاخان به همراه گروهي از نيروهاي قزاق خود را به جمعيت رساند و به زور سرنيزه نظاميان توتانست خود را به ساختمان مجلس شوراي ملي برساند و سپس دستور سركوبي و متفرق كردن جمعيت را صادر كرد در نتيجه درگيري شديد، عده‌اي از مردم به شهادت رسيدند و گروهي دستگير شدند موتمن الملك رئيس مجلس به دليل خشونت نيروهاي قزاق، نسبت به سردار سپه خشم گرفت و او را تهديد به بركناري كرد با ميانجي‌گري نمايندگان مجلس، سردار سپه مدت يك ساعت با رئيس مجلس مذاكره و مقررگرديد رضا خان از موضوع تغيير رژيم منصرف گردد و دستوردهد بازداشت شدگان آزاد شوند آيت الله مدرس درباره دلايل مخالفتش با جمهوري مي‌گويد من با جمهوري واقعي مخالف نيستم و حكومت صدر اسلام هم جمهوري بوده است ولي اين جمهوري كه مي‌خواهند به ما تحميل كنند بنا به اراده ملت ايران نيست، بلكه انگليسي‌ها مي خواهند به ملت ايران تحميل كنند و رژيم حكومتي را كه صد در صد دست نشانده و تحت اراده خود باشد، در ايران برقرار سازند اگر واقعاً نامزد و كانديداي جمهوري فردي آزاديخواه و ملي بود، حتماًَ با او موافقت مي‌كردن و از هيچ نوع كمك و مساعده با او دريغ نمي‌نمودم

مدرس پس از شكست طرح جمهوري رضاخاني همچنان با فزونخواهي ، و برنامه‌هاي غيرقانوني رضاخان مقابله مي‌كرد در هفتم مرداد 1303 ، مدرس و گروهي از همفكرانش دولت سردار سپه را به دلايل زير استيضاح كردند

1- سوء سياست نسبت به داخله و خارجه

2- قيام و اقدام برضد قانون اساسي و حكومت مشروط و توهين به مجلس شوراي ملي

3- تحويل ندادن اموال مقصرين به خزانه دولت

هفدهم مرداد 1303، روز بررسي استيضاح توسط مجلس شوراي ملي، صحن مجلس شاهد درگيري سردار سپه و هوادارانش با مدرس و اقليت استيضاح كننده بود رضاخان عليرغم آنكه طرفدارانش در مجلس اكثريت داشتنند ولي بشدت از استيضاح هراسناك بود؛ چرا كه سيد حسن مدرس رهبري استيضاح كنندگان را برعهده داشت و در هنگام نطق كاملاً برمجلس مسلط مي‌گرديد و با تهور و شجاعت بي‌نظيرش بدون هيچ پروائي ، ‌تمام اعمال و رفتار غيرقانوني سردار سپه را به گوش نمايندگان و مردم مي‌رسانيد

لحظه ورود مدرس به مجلس ، هواداران سردار سپه شعارمرده باد مدرس سردادند و مدرس در حضور رضاخان فرياد زد زنده باد مدرس ، مرده باد سردار سپه رضاخان خشمگينانه گلوي مدرس را فشرد و فرياد برآورد آخر تو از جان من چه مي خواهي مدرس با لهجه اصفهاني گفت مي خواهم كوتو نباشي، رضاخان با غضب به مدرس گفت شما محكوم به اعدام هستيد شما را از بين خواهم برد

در همين زور مدرس و برخي از اعضاي فراكسيون اقليت بيرون از ساختمان مجلس شوراي ملي مورد ضرب و شتم اوباش طرفدار سردار سپه قرار گرفتند استيضاح كنندگان در اعتراض به اين اقدامها در جلسه بعد از ظهر مجلس كه طرح استيضاح بررسي شد شركت نكردند و در نتيجه دولت سردار سپه هم راي اعتماد گرفت

مخالفت مدرس با تغيير سلطنت

رضاخان و هواخواهانش پس از آنكه از طرح جمهوري طرفي نبستند ؛ تصميم گرفتند با احتياط كامل زمينه را براي خلع قاجاريان از سلطنت مهيا سازند و در مقابل آنان مدرس نيز به تكاپو افتاد تا فعاليت شبانه روزي دار و دسته سردار سپه براي تمهيد مقدمات تغيير سلطنت را خنثي سازد

مدرس با شناختي صحيح از شرايط روز و ژرف انديشي و آينده نگري ، عزم خود را جزم كرد تا با جديت در برابر طرح تغيير سلطنت بايستند؛ و از آنجا كه در كوران حوادث سياسي قرار داشت؛ كوشيد از اسباب و عوامل مختلف سياسي براي پيروزي بررقيبانش استفاده كند

رحيم زاده صفوي به نمايندگي از سوي آيت الله مدرس و دربار قاجار به پاريس رفت تا احمد شاه را به بازگشت به ايران ترغيب نمايد و طرح آنان را براي بازگشت پيروزمندانه شاه به كشور به وي ارائه دهد

در عرصه بين المللي نيز مدرس ساكت ننشست و به رحيم زاده صفوي توصيه كرداگر مسير باشد روزنامه‌اي به دو زبان فارسي و فرانسه بنويسد و حقايق احوال ايران را به سمع عاليمان برساند همچنين به سفير خود سفارش كرد از پاريس به مسكو برود واشتباهات ماموران سياسي شوروي در تهران را به دولتمردان آن كشور گوشزد نمايد و سياستمداران مسكو را نسبت به نيابت رضا خان و وابستگي او به دولت انگلستان آگاه سازد

پيام شفاهي مدرس به احمد شاه قاجار در پاريس؛ همچنان كه سر مخالفت مدرس با تغيير سلطنت را در متن خود دارد، به روشني مبين ديدگاه‌هاي سياسي مدرس نيز است

آيت الله مدرس دراين پيام به صراحت اعلان مي‌كند؛ حمايتش از سلطنت قاجار ومخالفت او با حكومت رضاخان به خاطر علاقمندي به پادشاهي احمد شاه و دشمني شخص با سردار سپه نيست و براي قرار گرفتن تاج شاهي برسر اين شخص با آن شخص و يا ماندگاري تخت سلطنت براي اين خاندان و يا خاندان ديگري، خود را درگير منازعه سردار سپه با قاجاريان نكرده است ، بلكه دليل اصلي دشمني او با طرح تغيير سلطنت ،‌خنثي كردن جرياني است كه به اعتقاد مدرس،‌سعي دارد مباني و اصولي كه موجب مصونيت اجتماعي و سياسي ملت ايران و قوام بخش استقلال و تماميت ايران است را از بين ببرد مدرس اين تغيير و تبدل را صرفاًُ جا به جائي فرد يا خانواده تلقي نمي‌كرد بلكه انقلابي تصور مي‌كرد كه تمامي اركان اجتماعي ، فرهنگي و اقتصادي جامعه ايران را دگرگون مي‌سازد وي در بخشي از اين پيام مي‌گويد هرگاه مقصود ديگران تنها عبارت از اين بود كه اعليحضرت احمد شاه قاجار را از سلطنت بركنار سازند و ديگري را برسرتخت نشانند، ‌من كه مدرس هستم صريحاَ مي‌گويم به مبارزه نمي‌پرداختم اما برمن ثابت است كه مقصود ديگران در حال حاضرتغيير رژيم حقيقي است با تمام معناي آن و تغيير رژيم در تمام شعب اجتماعي و سياسي يعني تغيير تمام آن چيزهايي كه باعث انتظام رشته‌هاي مختلف حيات ملي ما بوده و اين تغيير و تحول هرگاه واقعاً به وجود‌آيد، بزرگترين ضربه انتقامي است كه برپيكر ايران وارد مي‌سازند

به عقيده مدرس هدف انگلستان از طراحي برنامه تغيير حكومتگران ايران، محو موجوديت اجتماعي ،‌فرهنگي و اقتنصادي ملت ايران و تصاحب ثروت و منابع ملي ايران از طرق و روشهاي جديد است وي دربارة عواقب اقتصادي تغيير حكومت مي‌گويد

مقصوئد از تغيير رژيم آن است كه ايراني كليه اسباب و عوامل مقاومت منفي را از كف بدهد و خصايصي را كه باعث بقاي حيات اقتصادي و اجتماعي او مي باشد ،‌به يك بار ببازد، لباسي اختيار كند كه از عهده خرج آن برنيايد و سبك معيشتي را دنبال كند كه نانش نرسد و روزي پيش آيد كه درآمد هيچكدام از خاندانهاي شريف و رنجبر كفاف هزينه و مخارج آنان را ندهد ثروت و مكنت در دستهاي معدود مردم بي‌دل و بي‌ايمان گرد آيد و سايرمردم نسبت به آنان با چشم كينه و بغض بنگرند با سياستي كه طي تغيير رژيم عملي خواهد شد ايران كليه رشته‌هاي معيشت و عوامل دوام و بقا را گم خواهد كرد و نامش از رديف اقوام زنده زدوده خواهد شد

مدرس تولد حكومت پهلوي را معادل از دست رفتن همه چيز ايران مي‌دانست

دغدغه‌خاطر مدرس اين بود كه با تغيير سلطنت، جامعه ايراني از هويت ديني و ملي خود ساقط شود، ارزش‌هاي ديني و سنتي از ذهن و رفتار جامعه محور گردند، استقلال سياسي و اقتصادي كشور از دست رفته و جامعه‌اي بي‌هويت ، فسخ و مسحور شده و بدون انسجام و با فاصله طبقاتي رهاورد اين دگرگوني باشد او همانند كسي كه دوران پنجاه ساله حاكميت رژيم پهلوي را ديده باشد ،‌آينده ايران پس از استقرار حكومت پهلوي را چنين پيش بيني مي كند در رژيم نوي كه نقش آن را براي ايران بينوا طرح كرده‌اند،‌نوعي از تجدد به ما داده مي‌شود، كه تمدن مغربي را با رسواترين قيافه تقديم نسلهاي آينده خواهد نمود قريباً چوپانهاي قراعيني و كنگاور با فكل سفدي و كراوات خودنمايي مي‌كنند، اما در زيباترين شهرهاي ايران آب لوله كشي و آب تميز براي نوشيدن مردم پيدا نخواهد شد ممكن است شمار كارخانه‌هاي نوشابه سازي روز افزون گردد، اما كوره آهن گدازي و كارخانه كاغذ سازي پا نخواهد گرفت درهاي مساجد و تكايا به عنوان منع خرافات و اوهام بسته خواهد شد، اما سيل رمانها و افسانه‌هاي خارجي كه در واقع حسين كرد فرنگي و رموز حمزة فرنگي چيزي نيستند، به وسيله مطبوعات و پرده سينما به اين كشور جاري خواهد گشت ، بطوري كه پايه افكار و عقايد و انديشه‌هاي نسل جوان از دختر و پسر تدريجاً بربنياد همان افسانه هاي پوچ قرار خواهد گرفت و مدنيت مغرب و معيشت ملل مترقي را در رقص و آواز و دزدي‌هاي عجيب آرسن لوپن و بي‌عفتي‌ها و مفاسد اخلاقي ديگر خواهند شناخت، مثل آنكه آن چيزها لازمه متمدن بودن است

مدرس از اين وحشت داشت كه استعمار نو به وسيله رژيم دست نشانده و مخلوق خود ضمن بلعيدن ثروتهاي ملي، پايه‌هاي حيات اقتصادي و منابع عايداتي را از حيز انتقاع انداخته و نتيجه آن اقتصادي كاملاً وابسته باشد روزي برسد كه براي شير و پنير و پشم و پوست هم گردن ما به جانب خارج كج باشدو دست حاجت بدان سو دراز كنيم

بنابراين نزاع مدرس و سردار سپه فراتر از دعواي قاجاريان و پهلوي برسرتاج و تخت شاهي بود مدرس در جايي خطاب به علماي اصفهان مي‌گويد اختلاف من با رضا خان بر سر كلاه و عمامه و اين مسائل جزئي از قبيل نظام اجباري نيست من در حقيقت با سياست انگلستان كه رضا خان را عامل اجراي مقاصد استعماري خود در ايران قرارداده ، مخالفم ، من با سياست‌هايي كه آزادي و استقلال ملت ايران و جهاد اسلام را تهديد مي‌كند ، مبارزه مي‌كنم ، راه و هدف خود را مي‌شناسم ؛ در اين مبارزه هم پشت سر خود را نگاه نمي‌كنم

مخالفان مدرس با ماده واحده خلع قاجاريه

اوايل آبان 1304 به يكباره مخالفت عليه قاجاريه بطور علني بروز كرد در تهران تظاهراتي برپا شد و تظاهر كنندگان كه شماره آنان از چهارصد نفر تجاوز نمي‌كرد ؛ تحت عنوان طبقات اصناف مختلف در مدرسه نظام متحصن و خواستار خلع احمدشاه از سلطنت گرديدند در همين زمان داور ، تيمورتاش و عده ديگري از نمايندگان مجلس شوراي ملي ، طرح انقراض قاجاريه را تهيه و تدوين كردند و نمايندگان مجلس را به خانه سردار سپه مي‌بردند تا اين طرح را امضاء كنند روز نهم آبان 1304 ، مجلس شوراي ملي به رياست سيد محمد تدين نايب رئيس اول تشكيل شد تا ماده واحده خلع قاجاريه را بررسي كند قبل از آنكه مجلس وارد دستور شود ، مدرس اعلام اخطار قانوني كرد و گفت چون رئيس مجلس حسن مستوفي استعفا كرده است ، طبق نظامنامه ابتدا بايد استعفا نامه خوانده شود ؛ سپس رئيس مجلس انتخابات و بعد مجلس وارد دستور شود اخطار مدرس پذيرفته نشد و ماده واحده خلع قاجاريه به عنوان طرح پيشنهادي تعدادي از نمايندگان با قيد دو فوريت خوانده شد مدرس دوباره اعلام اخطار قانوني كرد و با جمله خلاف قانون اساسي است ، صد هزار راي هم بدهيد خلاف قانون است ، هزار راي هم بدهيد خلاف قانون است جلسه را ترك كرد

ادامه مبارزه با رضا خان

مدرس پس از انتقال سلطنت به رضا خان نه منزوي گرديد و نه دست از مبارزه برداشت بلكه مجدانه كوشيد تا مانع قوام و ثبات حاكميت رژيم پهلوي شود وي حتي زماني به رضاخان نزديك شد تا شايد بتواند با پند و نصيحت او را از داعيه تاج و تخت منصرف كند برخي اين نزديكي را ناشي از تغيير موضوع سياسي مدرس تلقي كرده‌اند؛‌اما بعدها رفتار و عملكرد سياسي مدرس خط بطلاني براين نظر كشيد ترديدي نيست كه اگر مدرس سكوت هم اختيار مي‌كرد؛ ديكتاتور غضبناكي چون رضا خان را نسبت به خويش برسرمهر مي‌آورد و از لطف و محبتهاي او بهره‌مند مي‌گرديد و همانند عده‌اي كه در آغاز با سلطنت سردار سپه مخالف بودند اما پس از آن مهر سكونت برلب زدند و يا مشي موافقنامه در پيش گرفتند ؛ نه تنها از خشم رضاخان درامان ماندند؛ بلكه بعضاًَ به نوايي هم رسيدند رضاخان در امان ماندند؛ بلكه بعضاً به نوايي هم رسيدند رضاخانا با لب فروبستن مدرس نه تنها قانع ، بلكه بسيار خشنود و خرسند هم مي‌گرديد و حتي حاضر بود در ازاي آن نيز امتيازهاي زيادي به مدرس بدهد

بيان گوشه‌اي از مذاكرات و گفتگوهاي مدرس با رضاشاه،‌توسط همسر تيمورتاش مؤيد اين نكته است كه مدرس هيچگاه از اين عقيده‌اش كه مي‌گفت رضاخان سرباز خوب و مفيدي براي ايران است و نه بيش از آن ، فراتر نرفت

همسر تيمورتاش مي‌گويد در آن ايام كه رضاخان بيش از چندماهي نبود كه به سلطنت رسيده بود، يك شب منزل ماآمد ودر اتاق با تيمورتاش ، همسرم ، صحبت مي‌كردند كه مدرس وارد شد شنيدم كه مدرس به رضاخان مي‌گفت ‌تو سرباز خوبي هستي و مي تواني از مرزها مواظبت كني، ولي به درد سلطنت نمي‌خوري همسر تيمورتاش همچنين از قول شوهرش مي‌گويد در اين ديدار مدارس به رضاخان پيشنهاد كرد من خير و صلاح تو را مي‌خواهم ، دست از اين كارها بردار و كارمردم را به خودشان واگذار كن صلاح تو نيست كه با خارجيان ارتباط داشته باشي، آنها منافع خود را مي‌خواهند و روزي كه تو سودي براي آنها نداشته باشي ، يك لحظه هم تو را نمي‌خواهند، رضا خان گفت من به انگليسي‌ها قول داده ‌ام ،‌اگر خلاف قول خود رفتار كنم، مرا نابود خواهند كرد

همسرتيمورتاش درباره گفتگوهاي بعدي مدرس و رضا شاه مي‌گويد جلسه دوم به فاصله ده شب ديگر تشكيل شد، اين بار هم از مذاكرات داخل اتاق چيزي نفهميدم ولي وقتي كه از اتاق بيرون آمدند،‌شنيدم رضاخان به مدرس گفت ترسم نرسي به كعبه‌اي اعرابي / اين راه كه تو مي‌روي به تركستان است/ به گورستان است و هر دو با گلايه از همديگر جدا شدند

حمايت از دولت مستوفي الممالك

مدرس بي‌آنكه احساس ضعف و سرخوردگي كند با مصلحت انديشي از هر عامل و حادثه‌اي براي مهار ديكتاتوري رضاخان بهره‌برداري مي‌كرد استقرار كابينه‌اي قوي و معتقد به حكومت قانون مي‌توانست حداقل مانعي در برابر اعمال بي‌رويه و خلاف قانون رضا شاه باشد به همين منظور مدرس از وثوق الدوله و نصرت الدوله كه بارها با آنان بشدت مخالفت كرده بود اما به دليل عضويت در كابينه مستوفي،‌از آنان دفاع كرد

مدرس در مجلس ششم

به رغم مشكلات و موانعي كه رضاخان براي جلوگيري از ورود مخالفانش به مجلس ايجاد كرده بود؛ مدرس به عنوان نفر اول انتخابات تهران وارد مجلس گرديد، هشت نفر از ياران مدرس نيز موفق شدند به مجلس راه يابند

اولين پيامد حضور مدرس در ششمين دوره مجلس شوراي ملي مخالفت جدي با اعتبارنامه منتخباني بود كه با مداخله نظاميان انتخاب شده بودند و چون اين امر با تاييد و حتي فرمان رضاخان انجام گرفته بود؛ مخالفت مدرس ضديت با شاه محسوب مي‌گرديد مدرس در مخالفت با اعتبارنامه ايرج ميرزا مي‌گويد علت مخالفت من با انتخاب شاهزاده ايرج ميرزا ، يعني علت تامش اين است كه اين،‌انتخاب اميرلشكر خراسان است و اين مشكلات كه بنده با اعتبار نامه ها داشته و بعد از اين هم دارم، تمامش به يك امر است و آن مداخله نظامي‌هاست از جمله ايرج ميرزا كه اگر سلمان عصر است،‌علت تامه انتخابش جان محمد خان اميرلشكر شرق و انتخابش باطل است

سياست و برنامه اقتصادي، سياست خارجي و برنامه‌هاي فرهنگي مهمترين بسترهاي فعاليت مدرس در مجلس ششم بود

او هميشه مردم و منافع عمومي را برخود مقدم مي‌داشت و مراقب بود تا امتيازي به بيگانگان داده نشود، جزئيات برنامه‌ها و لوايح اقتصادي را به دقت بررسي مي‌كرد تامبادا ممنافع ملي آسيب ببيند واصرار داشت موافقنامه‌هاي اقتصادي ايران با كشورهاي خارجي پس از تائيد مجلس شواري ملي به اجرا گذاشته شود مدرس تامل و اهتمام ويژه‌اي داشت تا طرح هاي انتقال صنايع جديد بهانه‌اي براي حيف و ميل ثروت ملي نباشد هنگامي كه بحث لايحه اجازه ساختمان راه‌آهن ميان بندر خرمشهر و بندرگز در مجلس مطرح بود ، مدرس گفت؛‌

دراينكه خط آهن براي ما از الزام امور است وهرساعتي زودتر،‌بهتر است و چيز مرغوبي است كه تمام ملت ايران طالب آنند،‌حرفي نيست ولي اينجا حرف در خط اول است كه آيا آن خط اولي كدام است و كدام اصرف و اصلي است، اين را بايد تامل كنيم اگر خودشان از متخصصين ما چيزي فرا گرفتند به ما حالي كنند كه جهات حسن اين راه اين است و جهات مضره آن راه آن است مثلاَ خرجش كمتر است، جهات سياستش بهتر است،‌جهات اقتصاديش بهتر است

مدرس با دقت و تيزبيني جزئيات بودجه سالانه و طرحهاي دولت را مورد مداقه قرار مي‌داد تا از سوء استفاده و اسراف و تبذيرها جلوگيري كند در جلسه 218 مجلس ششم هنگام مذاكره درباره بودجه وزارت جنگ مي‌گويد اين بودجه مال هواپيمايي باشد امروز دنيا رو به هواپيمايي مي‌رود، بايد بودجه وزارت جنگ خرج بيشترش مال هواپيمايي باشد زيرا جنگ از زمين مي‌رود به هوا، اين را قديم هم مي‌گفتيم ، مي‌گفتند آخوندها نمي‌فهمند در جلسه 189 مجلس ششم با اختصاص اضافه بودجه سال 1305 ش براي تعمير قصرهاي سلطنتي مخالفت و پيشنهاد كرد اين مبلغ جهت سرمايه بانك تخصيص داده شود رفاه عمومي ، توسعه و تقويت منابع عايداتي ممكلت مورد توجه خاص مدرس قرارداشت باهرگونه بذل و بخشش‌هاي دولت و مجلس به يكديگر مخالفت مي‌كرد در جلسه 76 ششمين دوره مجلس شوراي ملي ضمن مخالفت با افزايش حقوق نمايندگان مجلس گفت‌ چه منع عايدات را درست كرديم كه در مقابل يك قدريش هم عايد خودمان بشود؟ يك منبع عايدات براي ملت درست نكرديم بنده از تمام موكلين خودم كه سي كرور باشند، يكي را نمي‌دانم كه راضي باشد ما حقوقمان را سيصد تومان بكنيم ، چرا براي اينكه ندارند ، فقيرند، بي‌چيزند ،

احترام و منافع منقابل به عنوان اصلي ثابت در سياست خارجي مورد توجه آيت الله مدرس بود و بارها اين سخن را در مجلس شوراي ملي تكرار كرد به واسطه يك اصلي كه داريم و آن اصل ديانت ماست كه هركسي با ما كار نداشته باشد،‌ما كارش نداريم، مدرس از موضع ضعيف و منفعل ايران در مجامع بين‌المللي و همچنين ماموران سست عنصر وزارت خارجه انتقاد مي‌كرد او در جلسه 109 مجلس ششم هنگام مذاكره درباره بودجه وزارت خارجه گفت ما در قبول عضويت جامعه ملل پيشقدم شديم و در درجه اول بوديم از خيلي از دول ديگر ما بيشتر اقدام كرديم، جزاي ما اين شد كه هنوز كرسي دائمي به ما نداده‌اند، بنده با اين عضويت مخالفم

مخالفت با كابينه مخبر السلطنه هدايت

دولت مستوفي بيش از يم سال دوام نياورد رضاخان مهره طبيعي چون مهديقلي هدايت را مامور تشكيل دولت كرد روز 16 خرداد 1306 برنامه دولت جديد در مجلس مطرح گرديد مدرس طي نطقي با كابينه هدايت و برنامه آن مخالفت كرد و با شجاعت رئيس الوزرا و اعضاي كابينه او را ترسو، ضعيف و مجري بي‌ارادة منويات شاه قلمداد كرد كه بدون مشورت با مجلس روي كار آمده است وي در بخشي از سخنان خود گفت يكي هست از شغال مي‌ترسد اشاره به ترس كابينه از شاه بايد كابينه را به مقتضيانت وقت تشكيل بدهند من عقيده‌ام اين است كه اين كابينه مقتضي امروز نيست شجاعت كه نيست، عقيده زود عملي نمي‌شود اينجا كسي كه مي خواهد با مجلس شوراي ملي كار بكند بايد با وكلا تبادل آراء بكند در اين موقعيت بزرگ، غير از اراده ملت هيچ چيز به درد نمي‌خورد مدرس در جلسات مجلس به كرات و به صراحت مخالفت خود را با نخست وزير و اعضاي كابينه او ابراز مي‌كرد

سوء قصد به جان مدرس

روز هفتم آبان 1305 مدرس در راه مدرسه سپهسالار مورد حمله مسلحانه چند نفر تروريست قرار گرفت چند گلوله به ناحيه دست و كتف او اصابت كرد رضا شاه كه در مازندارن بود به وسيله تلگراف از مدرس احوال پرسي كرد و مدرس در پاسخ او گفت به كوري چشم دشمنان نمره‌ام و هنوز زنده‌ام،‌ترور مدرس انعكاس وسيعي در ميان مردم برجاي گذاشت و نمايندگان مجلس در دو جلسه را اقدامي صرفاً سياسي تلقي كردند و به ايما و اشاره دولت و شخص شاه را در ماجرا دخيل دانستند

جلوگيري از ورود مدرس به مجلس هفتم

انتخابات هفتمين دوره مجلس شوراي ملي به پايان رسيد و يك راي هم از صندوق به نام مدرس بيرون نيامد و مدرس آن جمله معروف را بيان كرد كه اگر هيچ كس از مردم تهران به من راي نداده باشند ، ولي خودم كه يك راي به خودم دادم، پس اين يك راي كه به نام مدرس در صندوق بود چه شد و چرا خوانده نشد

رضا خان به اين هم اكتفا نكرد و با تهديد به مدرس تكليف نمود از سياست دوري كند مدرس در جواب گفت‌من وظيفه انساني و شرعي خويش را دخالت در سياست و مبارزه در راه آزادي مي‌دانم و به هيچ عنوان دست از سياست برنمي‌دارم و هركجا باشم همين است و بس

مدرسه سپهسالار آخرين سنگر مقاومت مدرس در برابر رضاخان

مدرس در انديشه و عمل همواره سيساست را از ديانت تفكيك ناپذير مي دانست گاه كلاس درس را به مجلس بحث و مناظره سياسي مبدل مي كرد و زماني در جلسه مجلس شوراي ملي درس فقه و اخلاق مي داد

جلسه درس او مركز افشاگري و بيان اعمال خلاف قانون رژيم پهلوي بود و هنگام درس بي پرده مطالبي بيان مي كرد كه خشم و غضب رضاخان را بر مي انگيخت هنگامي كه در باب مزدحم در فقه تدريس مي كرد با اشاره به اينكه در ازدحام اگر كسي كشته شود خونش هدر است و بايد ديه او را حاكم شرع بدهد گفت مثلاً روز دهم حمل فروردين 1303 كه سردار سپه به مجلس آمد و زد و خورد بود اگر سردار سپه كشته مي شد ، خونش هدر بوده است

مدرس از تبعيد تا شهادت

شامگاه 16 مهرماه 1307 دو روز پس از افتتاح هفتيمن دوره مجلس شوراي ملي، ماموران نظميه ، وحشيانه به منزل مدرس هجوم بردند محمددرگاهي رئيس نظميه و همراهانش با ضرب و جرح مدرس و فرزندانش، وي را شبانه از تهران خارج كردند و به سمت مشهد بردند دارايي و مايملك وي به هنگام تبعيد عبارت از يك زيلوي كهنه، يك منقل گلي، چند استكان چاي‌خوري ، يك قوري و چند جلد كتاب بود ابتدا ايشان را چند روزي در يكي از دهات مشهد زنداني كردند و سپس از آنجا به شهر خواف منتقل گرديد و در وسط پادگان نظامي شهر سكونت داده شد ماموران رژيم بشدت از مدرس مراقبت مي‌كردند تا كسي با وي تماس برقرار نكند وي در اين دوره از ضروري ترين امكانات زيست نيز محروم بود

بيشتر مردم خواف پيرو مذهب حنفي بودند و انتخاب اين محل به عنوان تبعيدگاه شهيد مدرس به آن دليل بود كه سكنه سني مذهب آنجا، چندان نگران مجتهد شيعه مذهب محبوس در ديارشان نباشند مزيد براين امكان برقراري ارتباط ميان خواف و مركز پايتخت به آساني ميسر نبود

دوران حبس شهيد مدرس در خواف،‌نه سال طول كشيد ؛ و در اين مدت ترس اضطراب رضا خان از مدرس دربند كشيده شده در دور افتاده‌ترين نقطه ايران، كاهش نيافت و سرانجام در 1316 ش رضاخان تصميم گرفت مدرس را به شهادت برساند دستور قتل به رئيس شهرباني خواف ابلاغ گرديد؛ اما وي سرحدي بودن خواف را بهانه كرد و از قتل مدرس امتناع ورزيد لذا مدرس را به كاشمر منتقل كردند، رئيس شهرباني كاشمر، ‌اقتدار نظام نيز از اجراي دستور قتل مدرس خودداري نمود و مجبور به ترك پست خود گرديد محور مستوفيان به سمت رئيس شهرباني كاشمر منصوب شد اندكي بعد ميرزا كاظم جهانسوزي افسر شهرباني به اتفاق دو مامور ديگر شهرباني از مشهد به كاشمر رفتند و هنگام افطار 26 رمضان 1357 برابر با دهم آذرماه 1316 آيت الله سيد حسن مدرس را به شهادت رساندند