يكي از دوستان مورد اعتماد و استناد ، از سيد پيرمردي به نام : < سيد="" جواد="" دهقاني=""> نقل مي كند كه اهل يزد است و مكرر مورد عنايت حضرت معصومه _سلام الله عليها _ قرار گرفته است ، از جمله دو سال قبل شديداً مريض بوده به پسرش گفته : مرا به حرم مطهر ببر ، شب را در حرم با توسل و تلاوت قرآن احيا نگه دارم ، بلكه خداوند به بركت اين خاتون دو سرا مرا شفا عنايت كند .
پسرش او را به حرم مطهر مي برد ، او در ايوان طلا مي نشيند و مشغول دعا و توسل و تلاوت قرآن مي شود ، بعد از نصف شب در يك حالت بين خواب و بيداري مي بيند :
حضرت معصومه _ سلام الله عليها _ از ضريح بيرون آمدند و در كنار او نشستند ، آنگاه امام رضا عليه السلام تشريف فرما شدند و دركنار خواهر بزرگوارشان نشستند .
حضرت معصومه _ سلام الله عليها _ به برادرشان گفتند :
< من="" مي="" خواهم="" از="" اين="" شهر="" بيرون="" بروم="">
حضرت رضا عليه السلام فرمودند : < چرا="" خواهرم="" ؟=""> .
حضرت معصومه _ سلام الله عليها _ عرض كردند : چون در حريم من خيلي گناه مي كنند .
حضرت رضا عليه السلام فرمودند : نه خواهرم ، شما بايد در اين شهر بمانيد ، زيرا وجود شما براي اهل اين شهر امان است .
آنگاه اين سيد به خود مي آيد و مي بيند كسي نيست و از بيماري اش نيز اثري نيست .
مولف مي گويد : حضرت رضا عليه السلام نظير همين توصيه را به ذكريا بن آدم فرمودند ، هنگامي كه او عرض كرد : من مي خواهم از ميان خاندانم بيرون بروم، زيرا در ميان آنها افراد تيره راي زياد شده ، حضرت فرمودند : < اين="" كار="" را="" نكن="" ،="" زيرا="" خداوند="" به="" وسيله="" تو="" از="" خاندانت="" بلا="" را="" دفع="" مي="" كند="" ،="" آنچنان="" كه="" از="" اهل="" بغداد="" به="" سبب="" پدرم="" امام="" كاظم="" عليه="" السلام="" _="" دفع="" مي="" كند="" .="">
قبر شريف زكريا بن آدم در قبرستان < شيخون=""> در آستانه مقدسه حضرت معصومه عليها السلام زيارتگاه خاص و عام است .
صاحب انوار المشعشعين نقل كرده كه در گذشته سيلي وحشتناك به سوي قم آمده ، اهل قم هراسان شده ، دستي در آسمان ظاهر شده به طرف سيل اشارت نموده ، سيل به يك سو رفته است .
گويا اشعار زكي باغبان به آن اشاره مي كند ، آنجا كه مي گويد :
ذريه رسول خدا ، غمگسار قم