علم، عقل، دین

سید محمدرضا علوی سرشکی؛ مقرر: سیدعباس طباطبائی فر؛ ویراستار: سید محمدرضا حسن زاده طباطبائی

نسخه متنی -صفحه : 396/ 188
نمايش فراداده

كليد كه دو حادثه متوالي و علت و معلول‌اند آن‌هم علت و معلولي كه هر دو محسوسند اما در دو زمان متوالي نيستند و هم زمان‌اند و اصلاً تعريف هيوم درباره قانون عليت غلط است يعني هيوم حتي قانون عليت را نتوانسته درست تصور کند.

2ـ استقراء،

هرگز كليت و ضرورت را اثبات نمي‌كند. در حالي كه مهم آن است كه «قانون عليت» يک «قانون ضروري» باشد و بتواند در قوانين تجربي، كليت را اثبات ‌كند كه مي‌كند. اين نمي‌تواند نتيجة عادت باشد که در عادت، نه ضرورت است و نه کليّت است.

انساني که براي اولين بار يعني بدون تکرار و بدون استقراء و عادت وارد منزل كسي مي‌شود و مي‌بيند سر انساني از بدنش جدا شده است، احتمالاتي را مطرح مي‌کند که مشعر بر عليت است. هيچ کس نمي‌گويد: خود سر بدون هيچ علتي از بدن جدا شده است. با اين كه اولين بار است كه صحنه مرگ را ديده، اما احتمال جدا شدن سر بدون هرگونه علت را هر عاقلي، محال مي‌داند نمي‌گويد: كه به احتمال ضعيف خود به خود جدا شده است، مي‌گويد محال است. و يا مثلاً اگر سنگي در خانه كسي افتاد و چنين و چنان شد، دنبال علت مي‌گردند، اگر كسي گفت خود سنگ از زمين بلند شده و در خانه شما افتاده است، مي‌گويند: دروغ است چون محال است حادثه‌اي بدون علت رخ دهد. استقراء احتمال را افزايش مي‌دهد، اما محال بودن را ثابت نمي‌کند. در حالي که در اين‌گونه مثال‌ها، انسان‌هاي عاقل مي‌گويند: محال است اين حادثه بدون علت رخ داده باشد. استقراء نمي‌تواند محال بودن را ثابت كند. در موارد