است. انسان ميان نقيضين، يعني فعل و ترك و دنباله روي از عقل يا غريزه، مختار است. در انسان سنخيت، شرط انتخاب نيست كه در بحث فاعل مختار گذشت. سنخيت از شرائط علتهاي طبيعي جبري است. اگر سنخيت در قانون عليت مطلقاً شرط شد، در خداشناسي به تناقض ميانجامد. كانت عليت را ماقبل تجربي ميداند؛ اما مثل ارسطو سنخيت را در آن مطلقاً لازم ميداند؛ لذا آن را به موارد تجربي اختصاص ميدهد؛ زيرا استفاده از قانون عليت كه سنخيت در آن شرط است، در مسائل عقلي و اثبات خدا به تناقض ميانجامد. چون قانون عليتي است كه سنخيت در آن شرط است. اين قانون ميگويد هر پديدهاي علت ميخواهد و آن علت هم بايد خود پديده باشد؛ لذا از اين طريق اشتراط سنخيت، مطلقاً نميتوانيم در خداشناسي به نتيجه برسيم.
پس از بطلان سه ديدگاه گذشته، ديگر نيازي به توضيح ندارد. که نزد هر عاقلي، بديهي است، انسانهاي عاقل نوعاً وجود حادثه بدون علت را معقول نميدانند. توضيح بيشتر آن را در كتاب نقدي بر هيوم آوردهام. در هر حال، قانون عليت بنا بر اين ديدگاه عقلي شهودي که ميگويد: عقلاًچيزي بدون علت پيدا نميشود؟ چه آن، علت مكانيكي در اشياء باشد چه فاعل مختار باشد. فاعل مختار ميتواند علت وجود باشد و در عليت فاعل مختار سنخيت وجود ندارد. عقل هم شرط سنخيت را در فاعل مختار نميپذيرد؛ لذا بر اساس قانون عليت عقلي شهودي براي اثبات خدا به هيچ مشكلي برنميخوريم.