- ولي حتماً غرض ناطق، بيش از اين است زيرا جهت و مفهوم ديگري وجود دارد که به مراتب از آنچه تذکر داده شده مهمتر است و در عين حال حقيقت مطلق: علم تجربي درباره «ارزش ها» نميتواند چيزي ابراز دارد و بهيچوجه از عهده ثبوت مسئله مانند مسئله: «بهتر است انسان دوست بدارد تا کينه بورزد» يا «نيکي بهتر از قساوت است»، برنيامده از هدايت راه صحيح، عاجز است.
اين بود درباره ارزش هاي اخلاقي و انساني که علم حسي، چيزي نميتواند درباره آنها بگويد اما درباره عمل به ارزشها.
- راسل در «کتاب قدرتش» درباره حاکمان بشري مينويسد:
«که کسب قدرت هرچه بيشتر، هدف حاکمان سياسي بشري است همچنانکه قانون جاذبه، در اجسام، حاکم است».(1)
و در «کتاب اخلاق و سياست» در جامعه ـ در آخرش مينويسد: (2)
«اگر انسان را معجوني از فرشته و حيوان بدانيم حقّاً درباره حيوان بي انصافي کرده ايم پس چه بهتر است که او را ـ ترکيبي از فرشته و شيطان بدانيم».
راسل:
«فقط با کشف اين رمز که قدرت طلبي، عامل تعيين کننده فعاليت هاي مهم سياسي است ميتوان طومار تاريخ تحولات سياسي
1 کتاب قدرت، تاليف راسل، ترجمه هوشنگ منتصري، چاپ سال 1351 ـ تهران، صفحه 30 2 کتاب اخلاق و سياست در جامعه، تاليف راسل، ترجمه محمود حيدريان، تهران، سال 1349، صفحه 319.