نتيجه آن چنين ميشود كه فاقد شيي، معطي شييء باشد. در حالي که محال است كسي که چيزي را ندارد، آنرا به ديگري بدهد؛ پول ندارد، ولي به ديگران پول بدهد.
قاعده «فاقد الشيئ لايکون معطي الشيئ»، اختصاص به علتهاي زايشي دارد؛ لکن خدا علت زايشي نيست تا قاعده <فاقد الشي="" لا="" يكون="" معطي="" الشي=""> در مورد خدا، جاري باشد؛ بلكه خدا، خالق است. مثلاً كسي كه پول ندارد، نميتواند به ديگري پول بدهد، مگر آنكه خالق باشد. بتواند پول را خلق كند. از اميرالمؤمنين عليه السلام رسيده است كه در مسجد كوفه در خطبهاي فرمود: «أَلْحَمْدُ لِلّه الّذِي لَا مِنْ شَيءٍكَانَ وَ لَا مِنْ شَيءٍكَوَّنَ مَا قَدكَانَ...».(1)در دعاي جوشن كبير آمده است: <خَلَقَ الاشياءَ="" مِنَ="" الْعَدَم="">. خدا حرارت ندارد، اما ميتواند حرارت ايجاد كند، اگر علت، خالق شي باشد، ابداع ميكند. پس بايد بين اين دو عليت، فرق گذاشت. «عليتهاي زايشي» تا چيزي را در شكم نداشته باشند، نميتوانند آن را توليد كنند؛ ولي خدا نيازي نيست تا چيزي را بزايد، يا چيزي را از چيز ديگري بسازد؛ بلكه ميتواند چيزي را ايجاد كند:
إذا أرادَ الله شَيئاً إن يَقُول لَهُ كُن فَيَكُون ـ سوره يس. .
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ، اللَّهُ الصَّمَدُ، لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ، وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ (سوره اخلاص)، زائيده نيست و زائيده هم نشده است.
1 - توحيد صدوق، باب(2) التوحيد و نفي التشبيه، ص69، حديث 26.خَلَقَ>فاقد>