| 42 |
1 . فطرت حق طلب چنين اقتضا دارد كه انسان به پروردگار جهان عشق ورزد و در هجران نام و ياد وى اندوهناك و در وصال او فرحناك گردد و ذكر او را مايه شفاى خود دارند و فكر او را پايه درمان خويش يابد و شكر او را سبب مزيد لطف بيند و(ضعف) انسان هرگونه سرمايه را از كف او ربوده و ابزارى جز زارى و مايه اى جز ناله و لانه اى جز لابه و سازى جز سوز و برگى جز مرگ ندارد .
لذا هم در هجران مى نالد :
وسلاحه البكاء ( 1 )
و هم در وصال مى گريد :
و اذا سمعوا ما أنزل الى الرسول ترى أعينهم تفيض من الدمع مما عرفوا من الحق يقولون ربنا آمنا فاكتبنا مع الشاهدين .(2)
و هم در اثر فقدان وسايل دفاع از حريم اسلام اشك مى ريزد .
تولوا و أعينهم تفيض من الدمع . ( 3 )
و هم از هراس قيامت گريه مى كند :
و أراق دموعهم خوف المحشر . ( 4 )
از اين رهگذر ريشه قرآنى اين گوشه از پيام روشن مى گردد :
وقتى از گلدسته هاى مساجد . . . شما پس از هفتاد سال بانگ(الله اكبر) و شهادت به رسالت حضرت ختمى مرتبت ( ص ) به گوش رسيد تمامى طرفداران اسلام ناب محمدى ( ص ) را از شوق به گريه انداخت . . .
2 . اسلام ناب همانطورى كه سلطه گرى را محكوم مى كند سلطه پذيرى را نيز مردود مى شمارد و راه مبارزه با سلطه پذيرى را گذشته از شكيبائى توسل به آهن سرد و فولاد سخت مى داند:
و انزلنا الحديد فيه بأس شديد ( 5 )
و روش ستيز با خوى سلطه گرى را گذشته از صبر بر طاعت و از معصيت همانا استمداد از آه گرم اعلام كرده است زيرا كارائى آهن سرد به كار آمده آه گرم نخواهد بود و همان انبوه آه موحدانه مسلمين شوروى سرانجام روسيه را رو سياه كرده است .
قرآن مجيد اساس تفكر مادى را نقد مى كند و به آنان كه بر اين پندارند كه خدا نيست وگرنه ديده مى شد لن نومن لك حتى نرى الله جهره مى فرمايد :
لا تدركه الابصار و هو يدرك الابصار و هو اللطيف الخبير .
1دعاى كميل . 2. مائده 83 . 3. توبه 92 . 4. نهج البلاغه
خطبه32 . 5. حديد 25 .