فصل ششم:
توقف برنامه ريزى به جهان بينى
1 . گرچه هر گونه برنامه ريزى عملى مرهون ايدئولوژى و ايمان به مكتب خاص مى باشد و هر ايدئولوژى در
گرو جهان بينى مخصوص است
و هر جهان بينى مديون شناخت شناسى ويژه است
يعنى ما تا اصل(شناخت) را
نشناسيم و اينكه بشر چقدر توان رهيابى به جهان هستى را دارد
نمى توانيم جهان بينى مستدل داشته
باشيم
ليكن هر(شناخت شناسى) در پرتو(خودشناسى) مخصوص خواهد بود
زيرا شناخت خود(نفس) كه
شناختن(وصف) اوست
مقدم بر هر شناخت ديگر حتى(شناخت شناسى) مى باشد . لذا در(حكمت متعاليه) معرفت
نقش خودشناسى در جهان شناسى
نفس مهمترين عامل جهان بينى الهى به شمار آمده و صدرالمتألهين ( ره ) چنين مى فرمايد : معرفه النفسذاتا و فعلا
مرقاه لمعرفه الرب ذاتا و فعلا ( 1 ) 2 . كسى كه حقيقت خويش را فراموش كرد و جز بدن و لوازم
بدنى را نديد
تنها محور شناخت او حس است
و فقط موجود مادى را كه قابل احساس مى باشد مى پذيرد
و
چنين تصريح مى كند:(ماده يا وجود
آن چيزى است كه احساسات و ادراكات ما به ما نشان مى دهد) . ( 2 )و هر
چه را احساس نكرد
معدوم مى پندارد
و معتقدان به وجود مجرد و مافوق طبيعت را(ايدئاليست) به شمار مى
آورد و . .
اهميت معرفت نفس
آرىكسى كه خويشتن را نشناخت
چگونه شئون ذاتى خود را مى شناسد
تا برسد به جهان خارج از ذات وى .العالم من عرف قدره
و كفى بالمرء جهلا ان لا يعرف قدره . ( 3 ) أعظم الجهل جهل الانسان نفسه
1 . اسفار ج 8 ص 224 . 2 . اصول مقدماتى فلسفه
ژرژ پليت سر
ص 21 و 22 24 . 3 . نهج البلاغه
خطبه 102 .