فصل دهم :
شيخ اشراق
1 . چون در متن پيام از حكمت اشراق سخن به ميان آمد مناسب است مختصرى پيرامون اين مكتب و طرفدار جدى آن بحث شود .شيخ اشراق ( 587 549 ) نابغه نادره اى بود كه حكمت بحثى و ذوقى را به هم آميخت
و در مكتب
معرفت نفس علم حصولى و حضورى را فرا گرفت
و به برهان صرف بسنده نكرد
چه اينكه به شهود محض نيز
اكتفا ننمود . و چون از پيشگامان جمع بين برهان و عرفان است
حق سبق او نسبت به ديگران محفوظ است .
هماهنگى عرفان و برهان
ره آورد تهذيب و تحصيل او قره عيون اصحاب معارف است . نه تنها خود مدعى آن است ( 1 )بلكه صدرالمتألهين
( ره ) درباره حكمه الاشراق وى نيز چنين اعتراف مى نمايد . ( 2 ) وى علوم رايج در مدارس را هدف ندانسته
بلكه صفير سفير حق مى داند : كل هذه العلوم صفير سفير
يستيقظك عن رقده الغافلين . ( 3 ) بانگ پيك الهام
همان لا أحب الافلين ( 3م ) است :
شد صفير باز جان در برج دين
نعره هاى لا احب الافلين
نعره هاى لا احب الافلين
نعره هاى لا احب الافلين
أدنى بالذى هو خير : ( 5 )
علوم رائج حوزه ها وسيله اند نه هدف
حيف باشد صفير بلبل راكه زفير خر ازدحام كند . ( 6 )
فريب فرهنگ يونان
وى منشأ پيدايش برخى از آراء خام را پذيرش ناموزون واردات فرهنگ يونان مى داندو چنين مى گويد :. . .
گروهى مايل به مسائل عقلى بوده اند
و نه فكر برهانى داشتند و نه ذوق عرفانى . و كتابهايى در
عهد امويان به دستشان رسيد كه اسامى نويسندگان آنها شبيه اسامى فلاسفه بود
چنين گمان كرده اند هر
نام يونانى اسم فيلسوف است .
1.مطارحات ص 483 . 2. مبدأ و معاد ص 191 . 3. تلويحات مرصاد عرشى ص 104 . 3م . انعام 76 . 4. مثنوى مولوى . 5. بقره 61 . 6. سعدى .