پذيرش دو وصف را داراست و فعلا به هيچ كدام مقيد نيست
گرچه بعد از تقيد به هر يك احكام گوناگون مى
پذيرد
همانا معقول است نه
طبيعت حكم عارض خود را مى پذيرد
محسوس . يعنى طبيعت لا بشرط محسوس نيستگرچه مى تواند بر محسوس منطبق شده و حكم آن را پيدا نمايد
چه اينكه فعلا منحصر در ذهن نيست
گرچه بعد از عروض معناى كليت بر وى
حكم عارض را دارا خواهد شد و
منحصر در ذهن مى گردد .با اين تحليل چند مطلب روشن مى شود :1 كلى طبيعى هم در خارج وجود دارد به
طور محسوس
و هم در ذهن به طور معقول . 2 كلى عقلى فقط در ذهن وجود دارد به طور معقول .
احكام كلى طبيعى و عقلى
3 تصور كلى طبيعى مى تواند يكى از ادله وجود ذهنى باشدهمان طورى كه تصور كلى عقلى يكى از
براهين آن به شمار مى رود . 4 كلى عقلى نمى تواند به عنوان محمول بر افراد محسوس
مورد استدلال وجود
معقول قرار گيرد
آن طورى كه كلى طبيعى مى تواند محور استدلال واقع شود . 5 با بيان تفاوت كلى
طبيعى و كلى عقلى
روشن مى شود كه
تقرير سخن محقق طوسى ( ره )
آنچه محقق طوسى در شرح اشارات ( 1 ) ابن سينا ( ره ) تقرير فرموددرست است
و نقد صاحب محاكمات وارد
نيست . مراجعه شود . . 3 جزئى چيزى است كه غير از معناى جامع داراى خصوصيت مى باشد
كه وى را از
همه مشاركان در آن جامع جدا مى نمايد
از اين جهت
نه دليل جزئى ديگر قرار مى گيرد
و نه مدلول آن نه
كاسب است و نه مكتسب .و قضيه اى كه موضوع آن جزئى و به تعبير حكمت اشراق شاخص باشد
قضيه
شخصيه ناميده مى شود . و علوم كه مسائل آن با استدلال ثابت مى شود
همواره با قضاياى كلى تأمين مى
گردد و هرگز با
قضيه هاى شخصى هيچ مسأله علمى ثابت نمى شود .
1. فصل يكم از نمط چهارم .