وقتى مقدور مى باشد كه رابطه فقيه عادل با مردم نظير رابطه محدث و مستمع نباشد
چنانكه اخباريهاى
مفرط مى پندارند
و در حد ارتباط مرجع تقليد صرف و مقلد نباشد
چنانكه سيره برخى از اصوليها بر آن
بوده و هست
و در مرز تعليم معارف و تهذيب نفوس و اقامه براهين عقلى براى(وحدت تشكيكى) يا(شخصى)
رابطه فقيه عادل با مردم پيوند امامت است
هستى خلاصه نگرددچنانكه دأب بعضى از حكيمان و عارفان بر آن بوده و مى باشد
بلكه با حفظ همه
خوبيهاى گذشته كه آن مشايخ و اعاظم داشته و دارند
افزون بر آن
پيوند فقيه جامع عادل با مردم رابطه
امام و امت باشد
چنانكه منوبان معصوم ( ع ) اين چنين بوده و هستند .
نبوغ امام خمينى در فقه شناسى
نبوغ امام خمينى در فقه شناسىدر طرح اصل مسأله(ولايت فقيه) نبود
زيرا اين مسئله سابقه طولانى
دارد
و نيز در جمع آورى ادله عقلى و نقلى بر آن نبود
چون استدلال بر آن نيز كم و بيش بيسابقه نيست
و
همچنين در تدوين رساله مستقل در اين زمينه نبود
زيرا آمار رساله هايى كه در اين باره به طور مستوفا
نگاشته شد قابل توجه است
بلكه مزيت آن حضرت ( ره ) در اين بوده كه اولا
تمام پهنه زمين از كران تا
كران و همه سينه باز زمان از عصر تا عصر را قلمرو(ولايت فقيه) نائب امام عصر ارواحنا فداه مى دانست
و ثانيا
عقل عملى او با(ولايت) متحد بود
چنانكه عقل نظرى او با فقاهت متحد شد .و چون در افق والاى
تجرد قرار داشت
حجاب بين نظر و عمل رخت بر بست
و فقاهت آميخته با ولايت و ولايت عجين شده با فقاهت
با روح اين انسان متكامل متحد شد
چنانكه نفس در مقام تجرد تام عقلى خود با
معقول متحد مى گردد .