فصل پنجم:
عشق انسان به پروردگار فطرى است
1 . فطرت حق طلب چنين اقتضا دارد كه انسان به پروردگار جهان عشق ورزد و در هجران نام و ياد وى
اندوهناك و در وصال او فرحناك گردد
و ذكر او را مايه شفاى خود دارند
و فكر او را پايه درمان خويش
يابد
و شكر او را سبب مزيد لطف بيند
و(ضعف) انسان هرگونه سرمايه را از كف او ربوده و ابزارى جز
زارى
و مايه اى جز ناله
و لانه اى جز لابه
و سازى جز سوز
و برگى جز مرگ ندارد .لذا هم در هجران مى
نالد : وسلاحه البكاء ( 1 )و هم در وصال مى گريد : و اذا سمعوا ما أنزل الى الرسول ترى أعينهم تفيض من
الدمع مما عرفوا من الحق يقولون ربنا آمنا فاكتبنا مع الشاهدين .(2)و هم در اثر فقدان وسايل دفاع از
حريم اسلام اشك مى ريزد . تولوا و أعينهم تفيض من الدمع . ( 3 )و هم از هراس قيامت گريه مى كند : و أراق
دموعهم خوف المحشر . ( 4 )
ريشه قرآنى پيام حضرت امام
از اين رهگذرريشه قرآنى اين گوشه از پيام روشن مى گردد :وقتى از گلدسته هاى مساجد . . . شما پس از
هفتاد سال بانگ(الله اكبر) و شهادت به رسالت حضرت ختمى مرتبت ( ص ) به گوش رسيد
تمامى طرفداران
اسلام ناب محمدى ( ص ) را از شوق به گريه انداخت . . .
سلطه گرى و سلطه پذيرى و ديدگاه اسلام ناب
2 . اسلام ناب همانطورى كه سلطه گرى را محكوم مى كند سلطه پذيرى را نيز مردود مى شماردو راه مبارزه
با سلطه پذيرى را گذشته از شكيبائى
توسل به آهن سرد و فولاد سخت مى داند:
و انزلنا الحديد فيه بأس
شديد ( 5 )و روش ستيز با خوى سلطه گرى را گذشته از صبر بر طاعت و از معصيت همانا استمداد از آه گرم
اعلام كرده است
زيرا كارائى آهن سرد به كار آمده آه گرم نخواهد بود و همان انبوه آه موحدانه مسلمين شوروى سرانجام روسيه
را رو سياه كرده است .قرآن مجيد اساس تفكر مادى را نقد مى كند و به آنان كه بر اين پندارند كه خدا نيست وگرنه ديده مى شد لن
نومن لك حتى نرى الله جهره مى فرمايد : لا تدركه الابصار و هو يدرك الابصار و هو اللطيف الخبير .
1دعاى كميل .2. مائده 83 .3. توبه 92 .4. نهج البلاغه
خطبه32 .5. حديد 25 .