و تنها مقام تعين و
ظهور ذات است كه مشهود عارفان بوده
و در عرفان نظرى معنون است
ليكن بحث درباره مع كل شى ء لا
بمقارنه
و غير كل شى ء لا بمزايله ( 17 ) . بدون لغزش نيست . لذا محى الدين از فقهايى كه جلو گشايش باب
عرفان و ادعا را گرفته اند
تشكر مشروط كرد . ( 18 ) و آن را
جدائى حق از خلق
فى الجمله حق دانستنه بالجمله
تا مدعيان غرض و رز بهره فاسد نبرند .از اين رهگذر تمام
تعبيرهاى متشابه بر محكمات بيشمار ارجاع مى شود تا هرگونه توهم امتزاج و تخيل اتحاد و
مانند آن كاملا زدوده گردد : فالحق حق
و الانسان انسان . ( 19 )
عدالت در فقه اصغر
اوسط و اكبر
سعى عرفان بر آن است كه انسان سالك از عدالت صغرى سفر كرده و عدالت وسطى را پشت سر گذاشته
به عدالت كبرى برسد . كه اولى را در فقه اصغر با اتيان مطلوب و اجتناب از مبغوض مى توان يافت . و
دومى را در فقه اوسط
يعنى حكمت الهى
با تعديل قوا و غرايز مى شود تحصيل كرد . ليكن سومى را در
فقه اكبر
يعنى عرفان
با تعديل همه اسماء حسنى
و در هسته مركزى آنها واقع شدن
و در هر وقت
مناسب به اسمى از اسماء حسنى ظهور كردن
( 20 ) و اختلاف موضعى آنها را برطرف نمودن
مى شود فراهم
نمود
كه كار(خليفه الله( است .
مسئوليت انسان كامل
چون انسان كامل كه خليفه الله است نه تنها مسئول تنظيم روابط اجتماعى امت اسلامى استبلكه
مسئول تدبير همه امتها
و وسيعتر از آن
همه موجودهاى تكوينى كه در قلمرو ولايت او قرار دارند مى
باشد .
17 . نهج البلاغه خطبه اول .18 . الفتوحات المكيه ج 2 ص 79 .19 . منبع پيشين ج 1 ص 183 .20 . شرح قيصرى ص 270 .