چون رود نرم كه همواره روان است
گرچه ثابت مى نمايد
و عكس روى او همواره عوض مى شود
گرچه واحد نشان مى دهد . زيرا اينكه گفته مى شود آن صورت علمى از بين رفت
و اين
معناى تقسيم صورت ذهنى
صورت دومى به جاى او آمدهمين دليل حفظ آن صورت علمى است
زيرا كسى كه به آن اشاره مى كند و مى گويد
آن رفت و شبيه آن آمد
معلوم مى شود هر دو را فعلا پيش خود حاضر مى يابد .
صورت ذهنى حركت يا قسمت ندارد
گاهى ممكن است توهم شود كه صورت علمى قسمت پذير استزيرا خط ذهنى به دو نيم تقسيم مى شود . ليكن
در
همه مواردى كه سخن از تقسيم
حركت و مانند آن نسبت به صورت هاى علمى مطرح است
به عنوان تمثل
قسمت
حركت و نظير آن است
نه خود قسمت و حركت
زيرا در صورت تقسيم خط يك مترى در ذهن به دو خط نيم
مترى
حقيقت آن ايجاد دو خط نيم مترى در كنار خط يك مترى موجود محفوظ
و سنجش اين دو با آن يكى است
وگرنه خط قبلى تقسيم نشد .زيرا آن خط قبلى
هم قبل از تقسيم
و هم حين تخيل تقسيم
و هم بعد از پيدايش
دو قسم خيالى
همچنان در ذهن موجود است
و اگر تقسيم مى شد
هرگز به حال خود محفوظ نمى ماند.
صورت علمى زمانمند نيست
گاهى ممكن است گفته شود صورت علمى گرچه به نحو ايجاب كلى داراى همه احكام ماده نيستليكن به نحو
سلب كلى فاقد همه آنها نمى باشد
مثلا
صورت علمى در زمان خاص پيدا مى شود
و گاهى در زمان معين
از ياد مى رود
و موجود زمانمند حتما مادى است .منشأ اين پندار
مغالطه اخذ ما بالعرض مكان ما
بالذات است . زيرا مقدمات پيش از ظهور علم
زمانى است
مانند مطالعه كردن و گوش فرا دادن و نگاه كردن
و . . . نه خود صورت علمى
لذا دانشمندى كه به يك قانون علمى راه يافت
آن قانون را با حفظ همه شرايط
صدقش
نسبت به گذشته و آينده شامل مى داند همان طورى كه نسبت به حال صادق مى يابد . و اين
شمول به معناى امتداد همراه زمان نيست
بلكه به معناى اشراف بر آن از فوق مى باشد .