| 66 |
1 . چون در متن پيام از حكمت اشراق سخن به ميان آمد مناسب است مختصرى پيرامون اين مكتب و طرفدار جدى آن بحث شود .
شيخ اشراق ( 587 549 ) نابغه نادره اى بود كه حكمت بحثى و ذوقى را به هم آميخت و در مكتب معرفت نفس علم حصولى و حضورى را فرا گرفت و به برهان صرف بسنده نكرد چه اينكه به شهود محض نيز اكتفا ننمود . و چون از پيشگامان جمع بين برهان و عرفان است حق سبق او نسبت به ديگران محفوظ است .
ره آورد تهذيب و تحصيل او قره عيون اصحاب معارف است . نه تنها خود مدعى آن است ( 1 ) بلكه صدرالمتألهين ( ره ) درباره حكمه الاشراق وى نيز چنين اعتراف مى نمايد . ( 2 )
وى علوم رايج در مدارس را هدف ندانسته بلكه صفير سفير حق مى داند :
كل هذه العلوم صفير سفير يستيقظك عن رقده الغافلين . ( 3 )
بانگ پيك الهام همان لا أحب الافلين ( 3م ) است :
( 4 ) سزاوار سالك نيست كه صفير هزار ملكوت را به زفير حمار ناسوت سودا زند .
أتستبدلون الذى هو أدنى بالذى هو خير : ( 5 )
حيف باشد صفير بلبل را كه زفير خر ازدحام كند . ( 6 )
وى منشأ پيدايش برخى از آراء خام را پذيرش ناموزون واردات فرهنگ يونان مى داند و چنين مى گويد :
. . . گروهى مايل به مسائل عقلى بوده اند و نه فكر برهانى داشتند و نه ذوق عرفانى .
و كتابهايى در عهد امويان به دستشان رسيد كه اسامى نويسندگان آنها شبيه اسامى فلاسفه بود چنين گمان كرده اند هر نام يونانى اسم فيلسوف است .
1.مطارحات ص 483 . 2. مبدأ و معاد ص 191 . 3. تلويحات مرصاد عرشى ص 104 . 3م . انعام 76 . 4. مثنوى مولوى . 5. بقره 61 . 6. سعدى .