آئ‍ی‍ن‍ه‌ ج‍ام‌ ‌

ش‍م‍س‌ ال‍دی‍ن ‌م‍ح‍م‍د حافظ، مرتضی مطهری

نسخه متنی -صفحه : 519/ 198
نمايش فراداده

غزل 302


  • خوش خبر باشي1) اي نسيم شمال قصه العشق لا انفصام لها مالسلمي4) و من بذي سلم عفت الدار بعد عافيه فاسالوا حالها عن الاطلال

  • که به ما مي‌رسد زمان وصال فصمت‌2)ها هنا لسان القال3) اين جيراننا و کيف الحال فاسالوا حالها عن الاطلال فاسالوا حالها عن الاطلال

1) بعضي نسخ: باش، بعضي ديگر: باوي،

2) چنين است در اغلب نسخ و قصمت با قاء و صاء مهمله بصيغه مجهول يعني بريد شد و منقطع شد و شکسته شد، و علت تأنيث فعل آنست که «لسان» از کلماتي است که هم مذکر استعمال ميشود و هم مؤنث و وقتيکه مرا و از آن زبان بمعني لغت باشد نه عضو مخصوص تأنيث در آن اکثر است لسان العرب)،

3) چنين است در بعضي نسخ، بعضي ديگر: مقال، برخي ديگر: الحال،

4) بعضي نسخ : مابسلمي،