تا يک دم از دلم غم دنيا به دربري
آن به کز اين گريوه سبکبار بگذري
اي نور ديده صلح به از جنگ و داوري206
از شاه نذر خير و ز توفيق ياوري
کاين خاک بهتر از عمل کيمياگري
کاين خاک بهتر از عمل کيمياگري
در شاهراه جاه و بزرگي خطر بسيست
سلطان و فکر لشکر و سوداي تاج و گنج
يک حرف صوفيانه بگويم اجازت است205
نيل مراد بر حسب فکر و همت است
حافظ غبار فقر و قناعت ز رخ مشوي207
کاين خاک بهتر از عمل کيمياگري
غزل 452
طفيل هستي عشقند آدمي و پري
بکوش خواجه و از عشق بينصيب مباش
مي صبوح و شکرخواب صبحدم تا چند209
تو خود چه لعبتي اي شهسوار شيرين کار211
هزار جان مقدس بسوخت زين غيرت
ز من به حضرت آصف که ميبرد پيغام
بيا که وضع جهان را چنان که من ديدم
گر امتحان بکني مي خوري و غم نخوري
ارادتي بنما تا سعادتي ببري208
که بنده را نخرد کس به عيب بيهنري
به عذر نيم شبي کوش و گريه سحري210
که در برابر چشمي و غايب از نظري1) 212 و 213
که هر صباح و مسا شمع مجلس دگري214
که ياد گير دو مصرع ز من به نظم دري
گر امتحان بکني مي خوري و غم نخوري
گر امتحان بکني مي خوري و غم نخوري
1) چنين است در خ س ر، بعضي نسخ: نه در برابر چشمي نه غايب از نظري.