آئ‍ی‍ن‍ه‌ ج‍ام‌ ‌

ش‍م‍س‌ ال‍دی‍ن ‌م‍ح‍م‍د حافظ، مرتضی مطهری

نسخه متنی -صفحه : 519/ 51
نمايش فراداده


  • دلبر آسايش ما مصلحت وقت نديد سنگ و گل را کند از يمن نظر لعل و عقيق اي که از دفتر عقل آيت عشق آموزي مي بياور که ننازد به گل باغ جهان حافظ اين گوهر منظوم که از طبع انگيخت ز اثر تربيت آصف ثاني دانست

  • ور نه از جانب ما دل نگراني دانست هر که قدر نفس باد يماني دانست8 ترسم اين نکته به تحقيق نداني دانست9 هر که غارتگري باد خزاني دانست10 ز اثر تربيت آصف ثاني دانست ز اثر تربيت آصف ثاني دانست

غزل 49


  • روضه خلد برين خلوت درويشان است گنج عزلت که طلسمات عجايب دارد قصر فردوس که رضوانش به درباني رفت آن چه زر مي‌شود از پرتو آن قلب سياه آن که پيشش بنهد تاج تکبر خورشيد دولتي را که نباشد غم از آسيب زوال خسروان قبله حاجات جهانند ولي روي مقصود که شاهان به دعا مي‌طلبند از کران تا به کران لشکر ظلم است ولي اي توانگر مفروش اين همه نخوت که تو را گنج قارون که فرو مي‌شود از قهر هنوز من غلام نظر آصف عهدم کو را حافظ ار آب حيات ازلي مي‌خواهي منبعش خاک در خلوت درويشان است

  • مايه محتشمي خدمت درويشان است فتح آن در نظر رحمت درويشان است منظري از چمن نزهت درويشان است کيمياييست که در صحبت درويشان است کبرياييست که در حشمت درويشان است بي تکلف بشنو دولت درويشان است سببش بندگي حضرت درويشان است مظهرش آينه طلعت درويشان است از ازل تا به ابد فرصت درويشان است سر و زر در کنف همت درويشان است خوانده باشي که هم از غيرت درويشان است11 صورت خواجگي و سيرت درويشان است منبعش خاک در خلوت درويشان است منبعش خاک در خلوت درويشان است