آئ‍ی‍ن‍ه‌ ج‍ام‌ ‌

ش‍م‍س‌ ال‍دی‍ن ‌م‍ح‍م‍د حافظ، مرتضی مطهری

نسخه متنی -صفحه : 519/ 81
نمايش فراداده

غزل 106


  • تنت به ناز طبيبان نيازمند مباد سلامت همه آفاق در سلامت توست جمال صورت و معني ز امن صحت توست در اين چمن چو درآيد خزان به يغمايي در آن بساط که حسن تو جلوه آغازد هر آن که روي چو ماهت به چشم بد بيند شفا ز گفته شکرفشان حافظ جوي که حاجتت به علاج گلاب و قند مباد

  • وجود نازکت آزرده گزند مباد به هيچ عارضه شخص تو دردمند مباد که ظاهرت دژم و باطنت نژند مباد رهش به سرو سهي قامت بلند مباد مجال طعنه بدبين و بدپسند مباد بر آتش تو بجز جان او سپند مباد که حاجتت به علاج گلاب و قند مباد که حاجتت به علاج گلاب و قند مباد

غزل 107


  • حسن تو هميشه در فزون باد اندر سر ما خيال عشقت هر سرو که در چمن درآيد چشمي که نه فتنه تو باشد چشم تو ز بهر دلربايي هر جا که دليست در غم تو قد همه دلبران عالم هر دل که ز عشق توست خالي لعل تو که هست جان حافظ دور از لب مردمان دون باد

  • رويت همه ساله لاله گون باد هر روز که باد در فزون باد در خدمت قامتت نگون باد چون گوهر اشک غرق خون باد در کردن سحر ذوفنون باد بي صبر و قرار و بي سکون باد پيش الف قدت چو نون باد از حلقه وصل تو برون باد دور از لب مردمان دون باد دور از لب مردمان دون باد