320 [س‍ی‍ص‍د و ب‍ی‍س‍ت‌] داس‍ت‍ان‌ از م‍ع‍ج‍زات‌ و ک‍رام‍ات‌ ام‍ی‍رال‍م‍ؤم‍ن‍ی‍ن‌ ع‍ل‍ی‌ (علیه السلام)

عباس عزیزی

نسخه متنی -صفحه : 162/ 89
نمايش فراداده

ندارد.

8- نيت و عمل پاك و نيك على (ع )، باطن خود را نشان داد، خداوند به جاى آن انار دنيايى ، يك ظرف از انارهاى بهشتى را براى فاطمه (س ) فرستاد چرا كه فرستاده خدا گفت : اين طبق انار را، على (ع ) فرستاده است (تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل ).(232) (233)

200- شفاى زخم

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

از ابوالدنيا مى گويد: هنگامى كه على بن ابيطالب (ع ) به جانب صفين رفت ، من با او بودم و دهانه اسبش آهن محكمى بود، و اسب سرش را بلند كرد و (صورت ) مرا مجروح كرد، به اين زخمى كه در كنار روى من است ، و آن جناب مرا خواند و آب دهان مبارك در زخم ريخت ، و مشتى از خاك گرفت و روى آن گذاشت ، و به خدا قسم من هيچ دردى و المى در آن نيافتم .(234)

201- بينا كردن كور

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

مردى به اميرالمؤ منين (ع ) گفت : چشم راست من از دست رفته ، فرمود: خدا آن را به تو برمى گرداند، و دست مباركش را بر آن كشيد و فرمود: (( آن كه اولين مرتبه آنها را ايجاد كرد زنده اش مى كند )) و به اذن خدا چشم به حال اول برگشت و مردم آن را ديدند.(235)

202- بينايى چشم

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

زنى كه پدرش در جنگ صفين در ركاب على (ع ) كشته شده بود نقل كرد كه على (ع ) وقتى از صفين برگشت بر مادرم وارد شد و فرمود: اى مادر يتيمان چگونه صبح كردى ؟ گفت : به خير و خوبى ، و مرا با خواهرم خدمت او برد و من به آبله مبتلا شده بودم به طورى كه چشمانم از بين رفته بود، و زمانى كه حضرت نگاهش به من افتاد آهى كشيد، سپس دست مباركش را به صورت من كشيد و همان وقت چشمهايم باز شد و به خدا من در شب تاريك شتر فرارى را مى بينم .(236)

نفرين امام (ع )

203- سزاى دشمن على (ع )

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

پس از آن كه پيامبر(ص ) در صحراى غدير در برابر صدها هزار نفر مسلمان ، امام على (ع ) را به عنوان خليفه بعد از خود نصب كرد، و فرمود: من كنت مولاه فهذا على مولاه : (( هر كس كه من رهبر او هستم ، اين على ، رهبر اوست )) .

شخصى (پركينه ) به نام حارث بن نعمان فِهرى نزد رسول خدا(ص ) آمد و در جمع اصحاب ، به آن حضرت گفت : اى محمد! تو به ما امر كردى كه گواهى به يكتايى خدا بدهيم و پيامبرى تو را تصديق كنيم ، پذيرفتيم ، به ما دستور دادى ، نمازهاى پنج گانه را به جاى آورديم ، دستور حج به ما دادى ، قبول كرديم ، به اين امور اكتفا نكردى تا اين كه بازوى پسر عمويت را گرفتى و بلند كردى و او را بر ما برترى دادى و گفتى : (( هر كسى كه من رهبر او هستم ، پس اين على (ع ) رهبر او است )) ، آيا اين كار را از پيش خود كردى يا از طرف خدا انجام دادى ؟

پيامبر (ص ) فرمود: و الله الذى لا اله الا هو ان هذا من الله : (( سوگند به خداوندى كه معبودى جز او نيست