گويد: از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شنيدم كه فرمود: حب على براة من النار؛ دوستى على مايه رهايى از آتش دوزخ است و در جايى ديگر مى گويد: على اعلم الناس بما انزل الله على محمد؛ على (عليه السلام ) آگاه ترين مردم است به آنچه خدا بر محمد صلى الله عليه و آله و سلم نازل كرده است (1042)
ضرار بن ضمره ضيايى مى گويد: به خدا قسم در يكى از شبها على (عليه السلام ) را در محراب عبادتش ديدم كه محاسنش را در دست گرفته بود و مانند مار گزيده به خود مى پيچيد و مانند افراد مصيبت زده گريه مى كرد و مى گفت : اى دنيا از من دور شو، آيا متعرض من مى شوى و به من دل بسته اى ؟ هيهات من صيد دام تو نيستم ، برو ديگران را فريب ده كه من ترا سه طلاقه كردم كه حق رجوع براى من نيست . گول ترا نمى خورم كه عمرت كوتاه وفايده ات اندك است .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: اگر آسمان و زمين در كفه اى (ترازو) و ايمان در كفه اى ديگر آن باشد كفه ايمان على (عليه السلام ) از آسمان و زمين سنگين تر خواهد بود (1043) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: من و على از نورى واحد آفريده شديم و 14 هزار سال پيش از خلقت آدم ، سپس آدم آفريده شد آنگاه پروردگار نور ما را در صلب او قرار داد و اين صلب به صلب مى گشت تا اينكه در صلب عبدالمطلب از هم جدا شد نبوت در من مستقر شد و خلافت در على (عليه السلام ) (1044)
روزى مردى از ابن عباس درباره على بن ابيطالب (عليه السلام ) پرسش كرد، ابن عباس در پاسخ او گفت :
على بن ابيطالب (عليه السلام ) بر دو قبله (منظور قبله اول مسلمين بيت المقدس و كعبه مى باشد) نماز خواند و در هر دو بيعت (بيعت قبل از هجرت و بيعت رضوان ) شركت جست و هرگز بت نپرستيد و قمارى نباخت ، او بر آئين پاك توحيد به دنيا آمد به اندازه چشم بهم زدنى هم شركت نياورد.
آن مرد گفت : سوال من از اينها نبود، سوال من از اين است كه او شمشير بر دوش نهاده و با حالت تبختر و تكبر به بصره وارد شد و چهل هزار نفر را در آنجا كشت (1045) آنگاه بسوى شام رفت ، و در برخورد با سران و بزرگان عرب چنان آنان را درهم كوفت تا همه را كشت ، سپس به سوى نهروان رفت و با اينكه آنان مسلمان بودند همه آنها را تا آخرين نفر به قتل رساند.
ابن عباس گفت : على نزد تو داناتر است يا من ؟ او گفت : اگر على را از تو داناتر مى دانستم از تو پرسش نمى كردم !
ابن عباس به خشم آمد تا حدى كه خشمش شدت و گفت : مادرت به عزايت بنشيند، على (عليه السلام ) به من علم آموخته است ، علم او از جانب رسول خداست و رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم از خداوند از بالاى عرش خود آموزش داده است ، بنابراين علم پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از جانب خدا و علم على (عليه السلام ) از جانب پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و علم من از جانب على (عليه السلام ) است ، و علم تمام ياران محمد صلى الله عليه و آله و سلم در برابر على (عليه السلام ) همچون قطره اى است در برابر هفت دريا.(1046)
على (عليه السلام ) مى فرمود: مقدمات شك را فراهم نكنيد كه به شك افتيد و شك نكنيد كه به كفر مى گراييد و به خودتان رخصت ندهيد كه سست مى شويد... و از نشانه هاى دانايى آن است كه مغرور نشويد. خير خواه ترين شما از براى خودش كسى است كه از همه بيشتر مطيع خدا باشد.
امور دور را بر خود نزديك ، و امور مشكل را بر خود آسان گيريد، و بدانيد كه بنده هر قدر راه يابى و چاره جوئيش ضعيف و سست باشد از آنچه كه خدا برايش مقدر فرمود. كمتر نستاند و اگر زرنگى و راه يابى و