زاذان كه كنيه او ابوعمره است از اصحاب اميرالمؤ منين (عليه السلام ) و از خواص ايشان است . چنانكه حضرت در گوش او اسم اعظم خواند و به بركت آن حافظ قرآن شد. قطب راوندى نقل مى كند، كه از زاذان پرسيدند قرائت قرآن را از كه آموختى ؟ كه بدين خوبى مى خوانى . ابوعمره تبسمى كرد دو گفت : استاد من حضرت على (عليه السلام ) است ، چون من صداى دلنشينى داشتم روزى شعر مى خواندم حضرت فرمودند: كه چرا قرائت قرآن نمى كنى . گفتم : كه قرآن نخوانده ام آنگاه حضرت فرمود: نزديك بيا آن گاه در گوش من چيزى خواند كه هيچ نفهميدم و بعد آب دهان مبارك خود را به دهانم ريخت . نقل مى كند كه حضرت باقر (عليه السلام ) پس از شنيدن اين موضوع تصديق گفته زاذان فرمود: كه حضرت على (عليه السلام ) در گوش ابوعمره اسم اعظم خوانده بود.
871- على (ع ) در منظر ديگران
دوست و دشمن درباره شجاعت عبادت و زهد و علم و...على (عليه السلام ) زبان به ستايش گشوده اند كه در اينجا به چند نمونه آن اشاره مى شود.عثمان بن عفان مى گويد: از عمرو او از ابوبكر و او از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم شنيد كه فرمود:همانا كه خدا از نور صورت على ابن ابيطالب (عليه السلام ) فرشتگانى آفريد كه خداوند را تسبيح و تقديس گويند و ثواب آن را براى دوستان على (عليه السلام ) و دوستان فرزندانش ثبت و ضبط كنند(1041) و معاويه بن ابى سفيان وقتى خبر شهادت على (عليه السلام ) را شنيد گفت : ذهب الفقه و العلم بموت ابن ابى طالب ؛ يعنى : فقه و علم از ميان رفت و عمر بن خطاب مى گويد: به خدا سوگند اگر شمشير على (عليه السلام ) نبود هرگز اسلام پابرجا نمى شد و او بعد از چنين موقعيتى بالاترين و برترين قاضى و پيشگام در اسلام و صاحب شرف است .و ابوبكر مى گويد: اى مردم بر شما باد دوستى و پيروى از على بن ابيطالب پس همانا از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شنيدم كه فرمود: على بعد از من بهترين كسى باشد كه خورشيد بر او تابيده و غروب كرده است .ضرار بن ضمره ضيايى مى گويد: به خدا قسم على (عليه السلام ) نيرومند و بلند همت بود، از دنيا و زرق و برق آن در وحشت بود اما با شب و تاريكى هاى آن مانوس ، گريه اش زياد و انديشه اش طولانى بود...ابوبكر روزى بر روى منبر گفت : مرا رها كنيد در حاليكه على (عليه السلام ) در بين شماست و عمربن خطاب مى