در روز سوم از ولادت على (عليه السلام ) حضرت ابوطالب (عليه السلام ) اعلام عمومى كرد و گفت : همه در وليمه پسرم على بياييد.براى اين سفره سيصد شتر و هزار راءس گاو و گوسفند قربانى شد و وليمه عظيمى به پا شد آنگاه كه سفره ها چيده مى شود حضرت ابوطالب اعلام كرد كه : اى مردم ! هر كسى براى وليمه پسرم على مى آيد، هفت بار گرد كعبه طواف كند و وقتى وارد خانه من شد بر فرزندم على سلام كند، چرا كه خداوند اين فرزند را شرافت خاصى داده است مردم نيز طبق دستور آن حضرت طواف مى كردند و سپس به خانه او مى آمدند و بر تازه مولود سلام مى كردند و بر سر سفره ها مى نشستند و از وليمه مولود كعبه تبرك مى جستند(65).
51- پيوسته مظلوم بوده ام
على (عليه السلام ) مى فرمايد: من پيوسته مظلوم بوده ام (از كودكى ) تا به امروز چنين بوده است .(فراموش نمى كنم ) هنگامى را كه برادرم عقيل به چشم درد مبتلا شد او به حكم ضرورت مى بايست دارو مصرف مى كرد.اما بهانه مى آورد و تسليم نمى شد و مى گفت : اگر بناست من دارو مصرف كنم نخست بايد على از آن دارو استفاده كند و كسان من (براى خوشايند او) مرا مجبور مى كردند و آن دارو را در چشمان من كه هيچ دردى نداشت مى ريختند(66)... اما مظلوميتم بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم اين بود كه : هر كينه اى كه قريش از رسول خدا بر دل داشت (و جراءت اظهار و يا فرصت ابراز آن را نيافت ) پس از رحلت آن حضرت همه را بر من آشكار ساخت و تا توانست بر من ستم كرد...قريش چه از جان من مى خواهد اگر خونى را از آنها ريخته ام به امر خدا و فرمان رسولش بوده است آيا پاداش كسى كه در طاعت خدا و رسول صلى الله عليه و آله و سلم امر بوده است بايد اين چنين داده شود؟!!قريش دنيا را به نام ما خورد و بر گرده ما سوار شد!شگفتا از اسمى بدان پايه و از حرمت و عظمت ، و مسمايى بدين حد از خوارى و خفت (67).
52- خانواده اى با ايمان
امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد: روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مشغول نماز بود و على (عليه السلام ) نيز به آن حضرت اقتداء كرده بود ابوطالب در حالى از كنار آنها مى گذشت كه پسرش جعفر نيز همراهش بود.ابوطالب (عليه السلام ) به جعفر گفت : پسر جانم برو، و به عموزاده ات (پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم ) اقتدا كن ، جعفر نيز به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم اقتدا كرد.ابوطالب شاد شد و در حالى كه برمى گشت اين شعر را مى گفت .