شخصى به نام قدامة بن مظعون شراب خورد. عمر خواست او را حد شرعى (در اين مورد هشتاد تازيانه ) بزند، قدامه گفت : زدن حد بر من واجب نيست زيرا خداوند مى فرمايد: بر آنكه ايمان آورده و كردار نيكو كرده اند، در چيزهايى كه مى خوردند تا آنگاه كه تقوى و عمل صالح داشته باشند باكى نيست (498) عمر او را حد نزد. خبر به حضرت على (عليه السلام ) رسيد، لذا آن حضرت نزد عمر آمد و بازخواست فرمود: كه چرا قانون خداوند را اجرا نكردى عمر همان آيه را خواند، قدامه مشمول اين آيه نيست زيرا آنها كه ايمان به خدا آورده اند و كار نيكو انجام مى دهند، حرام خدا را حلال نمى كنند، قدامه را بازگردان و از او توبه بخواه ، اگر توبه كرد بر او حد خدا را جارى كن و گرنه بايد به قتل برسد زيرا با انكار حرمت شرابخوارى از اسلام خارج شده است . قدامه شنيد و آمد توبه كرد و از گناه دست كشيد. اما عمر نمى دانست حد او چقدر است ، سپس از امام (عليه السلام ) پرسيد. آن حضرت فرمود: هشتاد تازيانه .(499)
427- پناه و امان امت
وقتى كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم از دنيا رفت على بن ابيطالب (عليه السلام ) زياد نام ابن عمش پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را مى برد و مى فرمود: مسلمانان شما دو امان و پناه داشتيد يكى از آنان رفت و ديگرى برخاست ، امان اول محمد صلى الله عليه و آله و سلم بود و امان دوم شما استغفار است كه تا توبه كنيد خدا نيز قبول مى كند.اگر رسول خدا از دنيا رفته است استغفار را رها نكنيد.و ما كان الله ليعذبهم و انت فيهم و ما كان الله معذبهم و هم يستغفرون (500)
428- برادر رسول خدا (ص ) تصميم گرفت
در زمان عمر سپاه اسلام ايران را فتح كرده و با فرار، و سپس كشته شدن يزدجر سوم حكومت ساسانيان منقرض شد. سپاهيان اسلام وقتى به مدينه رسيدند گروهى ايرانى از زن و مرد را كه اسير كرده بودند همراه خود به مدينه آورند. عمر تصميم گرفت كه زنان اسير را به عنوان برده بفروشد و مردان آنها را برده و غلام مردم عرب قرار دهد. على (عليه السلام ) در آنجا حاضر بود فرمود: پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:بزرگان قوم را هر چند با شما مخالفت كنند احترام كنيد و گرامى بداريد و اين مردم فارس (ايرانى ) افراد آگاه و بزرگوارى هستند كه اسلام را با ميل پذيرفتند و تسليم شدند من به مقدار حق خود و بنى هاشم آنها را آزاد كردم . مهاجران و انصار به آن حضرت گفتند: ما نيز حق خود را به شما اى برادر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بخشيديم . امام على (عليه السلام ) عرض كرد: خداوندا گواه باش اينها حق خود را بر من بخشيدند و من هم به اندازه حق آنها پذيرفتم و اسيران را آزاد نمودم .عمر گفت : على بن ابيطالب (عليه السلام ) از ما سبقت گرفت و عزم مرا در مورد عجم ها نقض كرد آخرالامر حكم على (عليه السلام ) اجرا شد در اين ميان جمعى از دختران و بستگان شاهان ايرانى كه آزاد بودند اظهار تمايل كردند كه ازدواج كنند. على (عليه السلام ) فرمود: آنها را در انتخاب همسر آزاد بگذاريد در مورد شهربانو دختر يزيجرد سوم آخرين آخرين شاه ساسانى خواستگاران متعددى وجود داشت . ليكن او با