788- تاءخير در اجراى الهى - 1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

چنين حادثه اى را بوجود آورده است . امام فرمان احضار نعيم را داد و به شدت او را بخاطر عمل ناپسندش مورد تعزير قرار داد(948)

788- تاءخير در اجراى الهى

در دور حكومت امام على (عليه السلام ) حضرت در شرائطى اجراى حدالهى را براى متخلفان به تاءخير مى انداخت ، از امام نقل شده است : لا اقيم على رجل حدا با رض العدو و حتى يخرج منها مخافة تحميه الحميه فيلحق بالعدو؛ در سرزمين دشمن به كسى از، سپاهيانم حد را اجرا نخواهم كرد (تا زمان خروج از منطقه دشمن ) تا مبادا (اينكار) او را به آن وا دارد كه به دشمن پناه ببرد. (949) و در مورد ديگرى مردى را خدمت امام آوردند كه مستحق حد بود، اما آن مرد مريض بود و بدنى پر جراحت داشت لذا امام فرمود: اخروه حتى يبرا لا تنكاقر وحه عليه فيموت و لكن اذا براء حددناه ؛ اجراى حد را به تاءخير اندازيد تا مبادا از سرباز شدن جراحات (در اثر حد) مرگش فرا برسد، لكن پس از بهبودى او را حد خواهيم زد.(950)

789- اميرالمؤ منين واقعى

على (عليه السلام ) وقتى بر شورشيان گمراه جمل پيروز شد، روزى امام ابن عباس را نزد عايشه فرستاد تا او را از بصره به مدينه حركت دهد تا او در بصره اقامت نگزيند.

عايشه در آن هنگام در خانه بنى خلف بود، ابن عباس هنگام ورود اجازه خواست اما عايشه اجازه نداد، ولى ابن عباس بدون اجازه وارد منزل او شد و براى خود زيراندازى انداخت و نشست .

عايشه به او گفت : ابن عباس خلاف سنت عمل كردى و بدون اذن و اجازه داخل خانه من شدى و روى فرش من نشستى .

ابن عباس گفت : ما سنت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را بهتر از تو مى دانيم و اولى هستم به آن ، اين ما بوديم كه آداب و سنت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را به تو ياد داديم .

اينجا منزل تو نيست ، منزل تو همان است كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ترا در آن ساكن كرده بود و تو از آنجا بيرون آمدى از روى ظلم و عصيان خدا و رسول ، پس هر گاه تو به منزلت رفتى ما بدون اذان در آنجا داخل نمى شويم و بر روى فرش تو نمى نشينم ، آنگاه گفت : اميرالمؤ منين (عليه السلام ) امر فرمود:

كه تو به مدينه روى و در خانه خود قرارگيرى ، عايشه گفت : خدا رحمت كند عمربن خطاب را كه او اميرالمؤ منين بود، ابن عباس گفت : بخدا سوگند كه اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) است .(951)

790- همدم انبياء و اولياء عليست

روى حارث حضرت امير (عليه السلام ) را ديد كه با حضرت خضر در نخيله (952) نشسته كه ناگه طبقى خرما از آسمان براى آنها نازل شد و آنها از آن خوردند.

حضرت خضر وقتى خرماها را مى خورد هسته هاى آن را دور مى انداخت ول حضرت امير (عليه السلام ) هسته خرماها را در دست خود جمع مى كرد.

حارث مى گويد: به امام گفتم : كه اين دانه هاى خرما را به من ببخش ، آن حضرت آنها را به من داد و من نيز آن هسته ها را در زمين كاشتم و آنها نخل خرما شد و خرمايشان آنچنان پاكيزه بود كه مثل آن را من نديده

/ 367