در سال نهم هجرى پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم گروهى از سربازان اسلام را به سردارى اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) به سوى قبيله طى (329) نزديك سرزمين اردن فعلى فرستاد تا آنها را به آئين اسلام دعوت كند و بت معروف آنها را به نام فلس نابود سازد.اميرمؤ منان (عليه السلام ) نيز آنها را دعوت فرمود و چون نپذيرفتند با آنها جنگ كرد و بت آنها را درهم شكست و دو شمشير قيمتى به اسامى مخذم و رسوب كه بت پرستان به بت خانه هديه كرده بودند و به پيكر آن بت آويخته بودند را با ساير غنائم و اسيران جنگى به مدينه آورد(330)
273- على (ع ) شرش را كم كن
عقبة ابن ابى معيط قبل از ظهور اسلام در مكه همسايه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بود ولى بعد از اينكه كار پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم بالا گرفت و بر ضد بت پرستى قريش قيام كرد او نيز از افراد سرشناسى بود كه به مخالفت آن حضرت برخاست و چون همسايه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بود بيش از همه حضرت را مى آزرد و حتى روزى با كمال بى شرمى آب دهان خود را به صورت مبارك پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم افكند.روزى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: اى عقبه ! گويا مى بينم كه چون از مكه خارج شوى گردنت را بزنيم و بارها رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: من در ميان دو همسايه شرور، ابولهب و عقبة بن ابى معيط قرار گرفته بودم . تا اينكه عقبة در جنگ بدر اسير شد و به فرمان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ، اميرمؤ منان (عليه السلام ) شر او را از سر همه كم كرد و گردن او را با شمشير خود زد، وليد نيز پسر آن ملعون است كه در زمان عثمان بواسطه اينكه برادر مادرى عثمان بود به استاندارى كوفه منصوب شد و در حال مستى به نماز جماعت حاضر شد كه اين شخص خبيث نيز على رغم ميل عثمان توسط بازوان حيدرى على (عليه السلام ) حد شرابخور بر او جارى شد.
274- شجاعت على (ع )
ابودائل نقل مى كند: روزى همراه عمر بن خطاب بودم كه گفت : نزديك بيا تا از شجاعت و دل آورى على (عليه السلام ) براى تو بگويم او مى گويد: من نزديك او رفتم و آنگاه گفت :ما در جنگ احد با پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم پيمان بستيم كه از مقابل دشمنان فرار نكنيم و هر كس از ما فرار كند او گمراه است و هر كدام از ما كشته شد او شهيد است و پيامبر خدا صلى الله عليه و