741- زندگى بدون تو كفر است - 1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

741- زندگى بدون تو كفر است

امام على (عليه السلام ) در زمان حكومتدارى خود، نيروهاى انتظامى خود را به دنبال لبيد عطارى فرستاد تا او را به خاطر جرمش نزد امام آوردند، نيروهاى امام لبيد را در مسجد سماك يافتند و او را گرفته و به نزد على (عليه السلام ) مى بردند كه در اين حين نعيم بن دجاجه اسدى به حمايت از او برخاست و مانع شد تا او را ببرند و لبيد، را از دست نيروهاى ، انتظامى امام خارج كرد.

على (عليه السلام ) وقت از مطلب مطلع شد، دستور داد تا خود نعيم را به جاى مجرم دستگير كنند و بياورند.

وقتى نعيم را نزد حضرت حاضر كردند، على (عليه السلام ) خواست او را شلاق بزند، نعيم گفت : يا على ! به خدا سوگند با تو بودن و زندگى با تو كردن عين خوارى است و مخالفت با تو و يا بدون تو، بودن عين كفر (يعنى اينكه با تو زندگى كردن اين گونه است كه فرقى براى كسى قائل نمى شوى و عدالت را بر همه جارى مى سازى ، و اما بدون تو هم زندگى كردن و با ترك كردن تو، مسلمان كافر مى شود) على (عليه السلام ) در پاسخ او فرمود: تو به اين حقيقت اعتقاد دارى ؟ عرض كرد آرى ، فرمود: او را رها كنيد (به خاطر اين عقيده اش آزادش ‍ كنيد).(880)

742- استهزاء دشمن

ساده پوشى امام على (عليه السلام ) در خوراك و لباس به حدى بود كه مخالفان و دشمنان آن حضرت را متعجب مى ساخت و بعضا مورد اعتراض آنان قرار مى گرفت .

زيدبن وهب مى گويد: پس از جنگ جمل گروهى از مردم بصره كه در ميان آنها مردمى از سر كردگان گروه گمراه خوارج به نام جعدة بن نعجة بود خدمت امام رسيدند.

لذا وقتى كه آنها لباس ساده امام را ديدند (جعده ) با پوزخند و تعجب گفت : چه چيزى باعث شده كه از پوشيدن لباس خوب خوددارى كنى ؟ امام در پاسخ به او فرمود: اين لباس ساده مرا از غرورزدگى دور مى كند و بهترين روشى است در ساده پوشى .

جعده به امام گفت : از خدا بترس تو روزى خواهى مرد.

امام فرمود: به خدا سوگند با ضربتى كه بر سرم فرود مى آيد به شهادت خواهم رسيد، و اين عهدى الهى است كه واقع مى شود اما سياه روى كسى است كه به مردم تهمت و افترا مى زند.(881)

743- فضيلت مسجد كوفه

اصبغ بن نباته مى گويد: روزى در مسجد كوفه با اصحاب دور على بن ابيطالب (عليه السلام ) بوديم كه فرمود:

اى اهل كوفه ! خداوند به شما بخششى داده كه به كسى نداده است و آن اينكه مسجد شما را فضيلت داد. آن خانه نوح و خانه ادريس و نماز خانه من است .

اين مسجد شما، يكى از چهار مسجدى است كه خداوند آنرا برگزيده و برا اهل آن مى بينم كه در روز قيامت جامه اى در بر دارد شبيه محرم ، و براى اهل خود، (هر كس كه در آن نماز خوانده باشد) شفاعت مى كند و شفاعتش نزد خدا رد نمى شود، روزگارى نگذارد كه حجرالاسود را در آن نصب كنند و زمانى مى آيد كه مهدى (عليه السلام ) از فرزندانم در آن نماز بخواند و اينجا نمازخانه هر فرد مؤ منى است ، مؤ منى در روى زمين نباشد، يا آنكه در آن آيد و يا آرزوى آمدن در آن در دلش باشد.

با نماز در اين مسجد به خدا تقرب جوييد و اگر مردم مى دانستند چه بركتى در آن است از اطراف زمين به آن مى آمدند، اگر چه بر روى برف باشد.(882)

744- بر منبر سلونى

اصبغ بن نباته مى گويد: وقتى على (عليه السلام ) به خلافت رسيد و مردم با او بيعت كردند، حضرت به مسجد آمد، در حالى كه عمامه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم را بر سر داشت و برد او را در تن كرد و نعلين پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را در پا و شمشير او را بر كمر بست و بر بالاى منبر رفت و با تحت

/ 367