روزى شخصى يهودى از على (عليه السلام ) راجع به امتحانات الهى آن حضرت سؤ ال كرد: حضرت فرازهايى از امتحانات الهى خود را براى وى توضيح داد، البته در بيان اين وقايع حضرت دقيقا مسائل اجتماعى و رفتار اصحاب و ياران خود را بيان مى نمايد كه از جمله آنها اين بود كه :... اى برادر يهودى كسانى كه با من بيعت كرده بودند چون ديدند مقاصد شخصى آنان به دست من انجام نمى شود بوسيله آن زن (عايشه ) بر من شوريدند، با اينكه از طرف پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم كار آن زن بدست من سپرده شده بود و من وصى بر او بودم او را بر شترى سوار كردند... اين زن (مردم آن شهر) آنان را از شهر بيرون كشيد، ندانسته و ديوانه وار شمشير آختند و نفهميده تيرها پرتاب كردند. من در كار آنان ميان دو مشكل قرار داشتم كه هيچ يك را دوست نداشتم ؛ اگر دست نگه مى داشتم آنان از شورش باز نمى گشتند... و اگر ايستادگى مى كردم كار بجايى مى كشيد كه نمى خواستم . لذا پيش از هر چيز حجت را بر آنان تمام كردم ... به آن زن پيشنهاد كردم به خانه اش باز گردد و مردمى كه در اطرافش بودند را دعوت نمودم تا بيعت را كه با من دارند به پايان برسانند و پيمانى را كه از خداوند در گردن آنان است را نشكنند و تمام قدرت خود را به نفع آنان در اختيارشان گذاشتم ... ولى جز بر نادانى و سركشى و گمراهى آنها نيافزود چون ديدم جز جنگ هيچ پيشنهادى را نمى پذيرند بر مركب جنگ سوار شدم ... و به جنگى كه در ابتدا مايل نبودم عاقبت الامر دچار آن مى شدم ... واسطه ها فرستادم و به سوى آنان سفر نمودم و عذرشان را پذيرفتم ، تهديدشان نمودم ، هر چه را كه از من مى خواستند متعهد شدم ، و هر چه راهم كه نمى خواستند خودم پيشنهاد نمودم ولى چون به جز جنگ هواى ديگرى در سر نداشتند بناچار جنگ كردم ...(810) على (عليه السلام ) در اين پرسش و پاسخ يهودى به روند زندگى خود كه در مسير اطاعت محض الهى بوده اشاره مى فرمايد، كه از لحاظ كيفيت نقل تاريخى ؛ مى توان آن را در نوع خود بدون شائبه تحريف تلقى نمود و در