481- نماز، يا كار كداميك ؟! - 1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نماز گذارد و پس از سلام نماز رو به قبله نشست و به ذكر خدا پرداخت و به راست و يا چپ خود نگاه نمى كرد تا اينكه آفتاب زد.

سپس رو به ما كرد و فرمود: در زمان خليل و دوستم رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم كسانى بودند كه در اين مسجد شب تا صبح در سجده و ركوع به سر مى برند و چون سپيده مى دميد ژوليده مو و غبار آلود بودند و پيشانى آنان بر اثر سجده ى زياد پينه بسته بوده آنگه كه آنها به ياد مرگ مى افتادند، همچون درخت كه به تازيانه ى باد مى لرزد، به اضطراب مى افتادند و مى گريستند چندان كه لباسشان از اشك چشم تر مى شد.

آنگاه حضرت امير (عليه السلام ) برخاست اما مى فرمود:

گويا آنان كه باز مانده اند غفلت به سر مى برند.(562)

481- نماز، يا كار كداميك ؟!

حضرت اميرمؤ منان على (عليه السلام ) به محمد بن ابى بكر دستور داد: ارتقب وقت الصلاة ، فصلها لوقتها، و لا تعجل بها قبله لفراغ ، و لاتوخرها عنه لشغل ... منتظر نماز؛ در اول وقت آن باش ، پس نماز را در وقتش بجاى آر و هيچ گاه قبل از وقت به بهانه فراغت ، نماز را نخوان و به بهانه كار، نماز را تاءخير نينداز (563) و به كميل بن زياد فرمود: اى كميل ! مهم نيست كه نماز بخوانى و روزه بگير و صدقه بدهى . مهم اين است كه نماز با قلبى پاك انجام پذيرد و مورد قبول خداوند باشد و با خشوع ادا شود.(564) در توصيف نماز اميرمؤ منان (عليه السلام )، حضرت امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد: هر گاه اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) براى نماز مى ايستاد عرض مى كرد: در برابر خدايى ايستاده ام كه آسمان ها و زمين را آفريده است ؛ و رنگ چهره اش به نحوى تغيير مى كرد كه از سيماى مباركش پديدار بود.

قال الصادق (عليه السلام ): كان على اذاقام الى الصلاة فقال : (وجهت وجهى للذى فطر السموات و الارض ) تغير لونه حتى يعرف ذلك فى وجهه .(565)

482- درست وضو بگير

حسن بن ابى الحسن بصرى مى گويد: چون اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) به شهر ما بصره وارد شد گذرش به من افتاد در حالى كه من وضو مى ساختم . حضرت فرمود: اى جوان نيكو وضو بگير تا خدا به تو نيكويى كند. سپس از نزد من گذشت .

من به دنبال آن حضرت رفتم . پس حضرت رو به جانب من نگاه كرد و فرمود: اى جوان حاجتى دارى ؟ عرض كردم :

آرى به من سخنى بياموز كه خداوند مرا به آن جهت سود و خير ببخشد.

حضرت فرمود: اى جوان ! هر كس با خدا به صداقت و راستى رفتار كند نجات مى بايد 7 و هر كس از دين خود بترسد از هلاكت سالم بماند، و هر كس در دنيا به زهد روى آورد، ديده اش به آنچه از پاداشهاى خدا- عزوجل -مى بيند روشن گردد.

سپس حضرت فرمود: اى جوان آيا بيشتر برايت نگويم ؟ عرض كردم : چرا اى اميرمؤ منان . سپس فرمود: سه خصلت است كه در هر كس باشد دنيا و آخرت برايش سالم بماند. آنكس كه به كار نيك فرمان دهد و خودش نيز به آن عمل كند و از كار زشت بازدارد و خودش نيز از آن دست كشد، و بر حدود و دستورات خداوند محافظت و مواظبت نمايد.

اى جوان ! آيا دلشاد مى شوى از اينكه روز قيامت در حالى به ديدار خدا مى روى از تو خرسند و راضى باشد؟ عرض كردم : آرى اى اميرمؤ منان . فرمود: نسبت به دنيا زاهد و بى ميل باش ، و نسبت به آخرت راغب و مايل و در تمام كارهاى خود از راستى جدا مشو چرا كه خداوند، تو و تمام بندگان را از راه راستى به عبادت فرا خوانده است . سپس حضرت به راه افتاد تا به بازار بصره وارد شد، نگاهى به مردم كرد و ديد مردم سرگرم خريد و فروش هستند پس به سختى گريست و آنگاه فرمود: اى بندگان خدا... حال كه شما در روز پيوسته سوگند مى خوريد، و در شب به بسترهاى خود مى آرميد و در خلال اين حالات از آخرت غافليد پس چه وقت به جمع آورى نزاد و توشه آخرت برخاسته و در امر معاد انديشه مى كنيد؟!

/ 367