وقتى در صفين قرآنها بالا شد مالك اشتر در صف مقدم جبهه مى جنگيد، اشعث بن قيس كندى مردى و ياران امام را بر ضد جنگ تحريك كرد تا آنجا كه هوادارانش شمشيرها را در غلاف كردند و فرياد مى زدند، ما خواستار صلح هستيم !اما مالك اشتر با بى اعتنايى به حوادث ، خود را به نزديك سراپرده معاويه رساند، اشعث چون مالك را در چنين وضعى ديد با لحن تهديدآميزى از على (عليه السلام ) خواست تا مالك را از ادامه جنگ باز دارد. حضرت به ناچار يزيدبن هانى را نزد مالك اشتر فرستاد، اما مالك از امام اجازه و فرصت خواست تا كار را يكسره كند.اشعث وقتى خبر را شنيد بانگ زد: يا على ! مالك را احضار كن تا بر گردد و الا تو را زنده نمى بيند.آنگاه امام مجددا يزيد را پيش مالك فرستاد. مالك در حالى كه خشم و غضب اندامش را فراگرفته بود، دست از جنگ كشيد و به موسى امام آمد و بانك بر منافقان زد كه چرا يك مرتبه بر امام خود عصيان كرديد.اشعث گفت : ما با كسانى كه قرآن در دست دارند نمى توانيم بجنگيم . مالك گفت : اى احمق ! يك سال است ما آنها را به قرآن دعوت مى كنيم عمل امروز آنان جز فريب چيز ديگرى نيست .هر چه مالك نصيحت كرد منافقان نپذيرفتند.اشعث به مالك ناسزا گفت ، مالك او را تازيانه زد. ياران اشعث دست به شمشير بردند و مالك نيز چنين كرد.امام على (عليه السلام ) وقتى اين حادثه را ديد از شدت تاءسف فرمود: اى مالك ! چاره كر از دست ما بيرون رفت .آنگاه امام رو به لشكر خود كرد فرمود: شما كارى كرديد كه نيروى اسلام متزلزل شد و توانايى از دست رفت ... اشعث گفت : يا على ! اكنون كه هر دو طرف به حكميت قرآن راضى هستيد. اجازه دهيد نزد معاويه بروم و نظر او را جويا شوم . امام فرمود: كار از دست من خارج شد و شما كه به ميل خود عمل مى كنيد. در اين صورت من دخالتى ندارم . اشعث نزد معاويه رفت و معاويه او را به انتخاب حكمين از دو طرف وادار كرد. معاويه ، عمر و عاص را حكم كرد و اشعث و يارانش ابوموسى اشعرى را انتخاب كردند چون اين خبر به امام رسيد فرمود:سبحان الله ، اين قوم منافق لااقل اختيار تعيين حكم را نيز به من نمى دهند... اصرار امام مبنى بر انتخاب ابن عباس و مالك اشتر به علت مقاومت اشعث سودى نبخشيد.بدين ترتيب در تاريخ 17 صفر 38 هجرى قمرى صلح نامه اى در 19 ماده به امضاى على (عليه السلام ) و معاويه و شهود طرفين تنظيم شده و قرار شد تا 6 ماه ديگر موضوع اختلاف طرفين را با آيات قرآن مطابقت داده و راءى خود را بر اساس قرآن اعلام كنند و اين جنگ با 95 هزار كشته و ظلم هاى متعدد در حق ولايت به پايان رسيد.
811- متن قرارداد حكميت در جنگ صفين
قرارداد حكميت بين اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) و معاويه نوشته شد، ولى معاويه نپذيرفت كه از على (عليه السلام ) به عنوان اميرالمؤ منين ياد شود متن قرارداد اين گونه است :اين نوشته اى است كه بر اساس درخواست على بن ابيطالب و معاوية بن ابى سفيان و هوادارانشان تهيه شده است تا كتاب خدا و سنت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم درباره اختلاف دو طرف داورى كند. بر مردم عراق و شيعيان غايب و حاضر على است كه به اين حكم متعهد باشند. همچنين بر مردم شام و هواداران غايب و حاضر معاويه است كه به اجراى اين حكم تن در دهند، ما به حكم قرآن خرسند و به اجراى او امر آن ملزم هستيم ، تنها قرآن است كه قادر به حل اختلافات ماست و ما تمام قرآن را از آغاز تا انجام ، داور اختلافات خود قرار داده ايم . هر آنچه را كه زنده نگاه داشته است ، زنده نگاه مى داريم و هر چيز را كه مى رانده مى ميرانيم ، بر مبناى اين حكم هر دو طرف متخاصم درخواست حكميت كرده اند و على و شيعيانش ، عبدالله بن