810- عهدنامه صفين - 1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كرديد اين چه كار زشتى است كه مرتكب شديد، من ناگاه ديدم تمامى اموالم حاضر شد و من هم شهادت خود را گفتم و مسلمان شدم و به آن مرد پاك سرشت ، پاك خوى ، پاك رو، ايمان آوردم ، ولى افسوس وقتى وارد كوفه شدم شنيد آن خوش خوى خوش روى خوش طينت شهيد شده است و گريه ام به خاطر از دست دادن آن مرد الهى است .(975)

810- عهدنامه صفين

وقتى در صفين قرآنها بالا شد مالك اشتر در صف مقدم جبهه مى جنگيد، اشعث بن قيس كندى مردى و ياران امام را بر ضد جنگ تحريك كرد تا آنجا كه هوادارانش شمشيرها را در غلاف كردند و فرياد مى زدند، ما خواستار صلح هستيم !

اما مالك اشتر با بى اعتنايى به حوادث ، خود را به نزديك سراپرده معاويه رساند، اشعث چون مالك را در چنين وضعى ديد با لحن تهديدآميزى از على (عليه السلام ) خواست تا مالك را از ادامه جنگ باز دارد. حضرت به ناچار يزيدبن هانى را نزد مالك اشتر فرستاد، اما مالك از امام اجازه و فرصت خواست تا كار را يكسره كند.

اشعث وقتى خبر را شنيد بانگ زد: يا على ! مالك را احضار كن تا بر گردد و الا تو را زنده نمى بيند.

آنگاه امام مجددا يزيد را پيش مالك فرستاد. مالك در حالى كه خشم و غضب اندامش را فراگرفته بود، دست از جنگ كشيد و به موسى امام آمد و بانك بر منافقان زد كه چرا يك مرتبه بر امام خود عصيان كرديد.

اشعث گفت : ما با كسانى كه قرآن در دست دارند نمى توانيم بجنگيم . مالك گفت : اى احمق ! يك سال است ما آنها را به قرآن دعوت مى كنيم عمل امروز آنان جز فريب چيز ديگرى نيست .

هر چه مالك نصيحت كرد منافقان نپذيرفتند.

اشعث به مالك ناسزا گفت ، مالك او را تازيانه زد. ياران اشعث دست به شمشير بردند و مالك نيز چنين كرد.

امام على (عليه السلام ) وقتى اين حادثه را ديد از شدت تاءسف فرمود: اى مالك ! چاره كر از دست ما بيرون رفت .

آنگاه امام رو به لشكر خود كرد فرمود: شما كارى كرديد كه نيروى اسلام متزلزل شد و توانايى از دست رفت ... اشعث گفت : يا على ! اكنون كه هر دو طرف به حكميت قرآن راضى هستيد. اجازه دهيد نزد معاويه بروم و نظر او را جويا شوم . امام فرمود: كار از دست من خارج شد و شما كه به ميل خود عمل مى كنيد. در اين صورت من دخالتى ندارم . اشعث نزد معاويه رفت و معاويه او را به انتخاب حكمين از دو طرف وادار كرد. معاويه ، عمر و عاص را حكم كرد و اشعث و يارانش ابوموسى اشعرى را انتخاب كردند چون اين خبر به امام رسيد فرمود:

سبحان الله ، اين قوم منافق لااقل اختيار تعيين حكم را نيز به من نمى دهند... اصرار امام مبنى بر انتخاب ابن عباس و مالك اشتر به علت مقاومت اشعث سودى نبخشيد.

بدين ترتيب در تاريخ 17 صفر 38 هجرى قمرى صلح نامه اى در 19 ماده به امضاى على (عليه السلام ) و معاويه و شهود طرفين تنظيم شده و قرار شد تا 6 ماه ديگر موضوع اختلاف طرفين را با آيات قرآن مطابقت داده و راءى خود را بر اساس قرآن اعلام كنند و اين جنگ با 95 هزار كشته و ظلم هاى متعدد در حق ولايت به پايان رسيد.

811- متن قرارداد حكميت در جنگ صفين

قرارداد حكميت بين اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) و معاويه نوشته شد، ولى معاويه نپذيرفت كه از على (عليه السلام ) به عنوان اميرالمؤ منين ياد شود متن قرارداد اين گونه است :

اين نوشته اى است كه بر اساس درخواست على بن ابيطالب و معاوية بن ابى سفيان و هوادارانشان تهيه شده است تا كتاب خدا و سنت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم درباره اختلاف دو طرف داورى كند. بر مردم عراق و شيعيان غايب و حاضر على است كه به اين حكم متعهد باشند. همچنين بر مردم شام و هواداران غايب و حاضر معاويه است كه به اجراى اين حكم تن در دهند، ما به حكم قرآن خرسند و به اجراى او امر آن ملزم هستيم ، تنها قرآن است كه قادر به حل اختلافات ماست و ما تمام قرآن را از آغاز تا انجام ، داور اختلافات خود قرار داده ايم . هر آنچه را كه زنده نگاه داشته است ، زنده نگاه مى داريم و هر چيز را كه مى رانده مى ميرانيم ، بر مبناى اين حكم هر دو طرف متخاصم درخواست حكميت كرده اند و على و شيعيانش ، عبدالله بن

/ 367