174- غسل و كفن و نماز بر پيامبر (ص ) - 1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به عباس ‍ فرمود: عمو جان آيا وصيت مرا قبول مى كنى ؟ عباس گفت : اى پسر برادرم ، عموى تو پير شده و داراى عيالات بسيار است . آنگاه حضرت رو به على (عليه السلام ) كرد و فرمود: اى برادرم آيا وصيتم را عمل مى كنى و قرضم را ادا مى كنى . على (عليه السلام ) گفت : آرى اى رسول خدا پدر و مادرم فداى شما باد. پس حضرت فرمود: نزديك من بيا او را به سينه خود چسبانيد بين دو چشم او را بوسيد و با او معانقه كرد و هر دو تا مدتى مى گريستند. سپس انگشتر خود را از دستش بيرون آورد و به او داد. شمشير و زره و اسب و شتر و پارچه اى را كه در جنگها به شكم مباركش ‍ مى بست طلب كرد و همه را به على (عليه السلام ) داد و فرمود: اينها را به خانه خود ببر على برخاست و به منزل خود رفت .(219)

174- غسل و كفن و نماز بر پيامبر (ص )

اواخر عمر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم عده اى از اصحاب به خدمت حضرت رسيدند و سلام كردند. حضرت جواب سلام آنها را داد. از بين آنها عمار بن ياسر برخاست و عرض كرد، پدر و مادرم فداى شما باد اى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بفرمائيد وقتى شما از دنيا رحلت فرموديد، چه كسى شما را غسل مى دهد؟ حضرت فرمود: برادر و پسر عمويم على بن ابيطالب (عليه السلام ) و ملائكه او را در غسل دادن من كمك مى كنند، عمار عرض كرد، يا رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم چه كسى از ما بر شما نماز مى گذارد؟ حضرت فرمود: اى عمار خدا ترا بيامرزد، بگو على (عليه السلام ) نزد من آيد. على (عليه السلام ) آمد و پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به او فرمودند: مرا بنشان و پشتى برايم بگذار. حضرت را نشانيدند، آنگاه حضرت فرمود: اى پسر عمو وقتى مرگ من فرا رسيد سرم را در دامانت بگذار و مرا به سوى قبله قرار بده چون قبض روح شدم مرا غسل بده و كفن بنما. كفن مرا يا همين دو لباس ‍ خودم قرار بده يا پارچه سفيدى مصرى ، سعى كن آن را ساده انتخاب كنى (گران قيمت نباشد) بعد اول تو بر من نماز بگذار. سپس جبرئيل (عليه السلام ) و ميكائيل (عليه السلام ) و اسرافيل (عليه السلام ) و نگهبانان عرش خدا و نگهداران آسمانها و پس از تو اهلبيت من نماز بگذارند. ...آنگاه فرمودند: مرا با گريه و زارى بلند خود آزار ندهيد.(220)

175- سخن گفتن زمين با على

اسماء بنت عميس گفت : فاطمه زهرا عليها السلام به من فرمود: شبى كه من به خانه على (عليه السلام ) رفتم (در نيمه هاى شب ) از خواب بيدار شدم و ديدم زمين با على (عليه السلام ) سخن مى گويد: و على (عليه السلام ) نيز با آن حرف مى زند. صبح نزد پدرم جريان را گفتم پدرم سجده اى طولانى كرد و سرش را بلند كرد و فرمود:

دخترم بشارت باد تو را به اولاد صالح و نسل پاكيزه زيرا خداوند شوهرت را بر ساير مردم برترى داده و به زمين دستور داده كه با او سخن بگويد و از اخبار شرق و غرب عالم او را مطلع كند.(221)

176- كارهاى فاطمه عليها السلام زهرا در خانه

روزى اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) به يكى از اصحاب خود فرمود: مى خواهى جريانى از زندگى خودم با فاطمه زهرا عليهاالسلام را برايت تعريف كنم ؟ فاطمه عليهاالسلام آنقدر در خانه من با مشك آب حمل كرد كه دستش تاول زد آن قدر خانه را جاروب كرد كه بر لباس او گرد و خاك نشست آن قدر آتش زير ديگ روشن كرد كه لباسش دوده اى و سياه شد و او زياد كار كرد و بسيار هم آسيب ديد...(222)

177- فاطمه پاره تن رسول خدا (ص )

على (عليه السلام ) فرمود: من با عده اى از اصحاب نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نشسته بوديم .

آن حضرت فرمودند: آيا مى دانيد كه بهترين خصوصيت و صفت براى زنها چيست ؟ هيچ يك از حاضرين نتوانستند جوابى بدهند بعد از پايان جلسه من به خانه رفته و جريان آن مجلس و سؤ ال پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و نداشتن جواب آن را با فاطمه زهرا عليهاالسلام بيان كردم او به من گفت : يا على (عليه السلام ) من جواب سؤ ال پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را مى دانم . بهترين چيز براى زن آن است كه نه نامحرمى او را ببيند و نه او نامحرمى را ببيند! من نزد پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بازگشتم و آن جواب را

/ 367