مولاى متقيان على (عليه السلام ) در نامه اى كه به نماينده و فرماندار خود در آذربايجان بنام اشعث بن قيس چنين مى نويسد:و ان عملك ليس لك بطعه و لكنه فى عنقك امانة و انت مسترعى لمن فوقك . ليس لك ان تفتات فى رعية ، و لا تخاطر الا بوثيقة و فى يدلك مال من مال الله عزوجل و انت من خزانه حتى تسلمه الى و لعلى ان لا اكون شر و لا تك لك و السلام (787) مديريت و حكمروايى براى تو طعمه نيست بلكه آن مسئوليت در گردن تو امانت است و كسى كه از تو بالاتر است از تو خواسته كه نگهبان آن باشى . و وظيفه ندارى كه در كار مردم به ميل و خواسته شخصى خود عمل كنى و يا بدون ملاك معتبر و فرمان قانونى ، بكار بزرگى دست بزنى . و اموالى كه در دست تو است از آن خداوند مى باشد و تو خزانه دار هستى تا آنرا به من بسپارى و اميدوارم كه براى تو بدترين فرمانرواها نباشم والسلام .
666- نمونه اى از وصيت سياسى على (ع )
حضرت فاطمه به حضرت على (عليه السلام ) وصيت نمود كه بعد از من با خواهرزاده ام امامه ازداوج كن زيرا او نسبت به فرزندانم مثل من با محبت است و از طرفى مردان نياز به زن دارند، لذا حضرت بعد از فاطمه زهرا عليهاالسلام با خواهر زاده حضرت زهرا عليهاالسلام امامه ازدواج كرد، امامه تا آخر عمر امام (حدود سى سال ) همسر آن حضرت بود هنگامى كه اميرمؤ منان (عليه السلام ) در بستر شهادت قرار گرفت امامه را به حضور طلبيد و به او چنين وصيت كرد: ترس آن دارم كه بعد از من اين طاغوت (اشاره به معاويه ) از تو خواستگار كند اگر (بعد از من ) نياز به ازدواج دارى پيشنهاد مى كنم كه با مغيرة بن نوفل (نوه عبدالمطلب ) ازدواج كن مبادا با معاويه ازدواج كنى .پس از شهادت امام ، معاويه نامه اى براى مروان نوشت و به او دستور داد كه امامه را براى من خواستگارى كن و صد هزار دينار به او ببخش . مروان مطابق دستور از امامه براى معاويه خواستگارى كرد امام براى مغيرة بن نوفل پيام داد كه معاويه از من خواستگارى كرد. اگر تو به من مشتاق هستى اقدام كن مغيره پس از دريافت پيام ، بى درنگ اقدام نمود و به حضور امام حسن مجتبى (عليه السلام ) رفت و امامه را توسط آن حضرت خواستگارى كرد امام حسن (عليه السلام ) خواستگارى او را پذيرفت و امامه را همسر او نمود.
667- ماجراى درخواست عقيل
عقيل سومين پسر ابوطالب بود كه در كودكى كور شد همين عامل باعث تهى دستى وى شده بود و به علاوه مردى عيال وار و در عين حال مرد گشاده دست و مهمان نوازى هم بود وقتى نوبت حكومت به اميرالمؤ منين (عليه