ابوموسى اشعرى ، از عوامل مؤ ثر در انتقال خلافت به بنى اميه بود. ابوموسى با اينكه از نظر شخصيت فردى فوق العاده متزلزل و سست راءى ، بى كفايت ، كوته فكر، و بى تميز و غير قابل اعتماد بود و او در جنگ صفين توسط گروهى جاهل ، حضرت على (عليه السلام ) را مجبور به انتخاب وى براى حكميت نمودند. ابوموسى از همان ابتداى خلافت على (عليه السلام ) با امام رفتار مناسبى نداشت و مردم را به پراكنده شدن از پيرامون على (عليه السلام ) دعوت مى كرد. ابوموسى در جريان حكميت پيشنهاد كرد هم امام على (عليه السلام ) و هم معاويه از خلافت خلع شوند ولى بعدها او به دربار معاويه رفت و آمد كرد و با معاويه بيعت كرد. خيانت كارى او به حدى بود كه امام على (عليه السلام ) بعد از ماجراى حكميت او را قنوت نماز خود لعن مى كرد.
452- پيروان واقعى معاويه
كلمه ناقه در عربى به معنى شتر ماده است و كلمه جمل به معنى شتر نر مى باشد. بعد از جنگ فين كه ميان اميرالمؤ منين (عليه السلام ) و معاويه در سرزمين صفين به وقوع پيوست . بعد از جنگ شتر سوارى از مردم كوفه كه مركز خلافت حضرت على (عليه السلام ) بود وارد شام پايتخت معاويه شد. يكى از شاميان چون آن مرد كوفى را با شتر ديد با وى گلاويز شد و گفت : اين ناقه كه تو بر آن سوارى مال من است و تو آن را در صفين هنگامى كه در ركاب على (عليه السلام ) بودى از من گرفتى !مرد كوفى منكر شد گروهى از شاميان نيز به طرفدارى از مرد شامى برخاستند و براى حل اين دعوا جملگى نزد معاويه رسيدند.مرد شامى پنجاه نفر شاهد را آورد كه ناقه حاضر متعلق به اوست . شاهدان نيز موضوع را گواهى كردند.معاويه هم دستور داد تا شتر را بگيرند و به مرد شامى بدهند!!مرد كوفى وقتى موضوع را چنين ديد گفت : اى معاويه شاهدان همگى گفتند: اين ناقه متعلق به اين مرد شامى است در صورتى كه اين شتر ناقه نيست بلكه جمل است و آن ماده نيست بلكه نر است و اين هم علامت آن .معاويه گفت : با اين وصف چون شهود گواهى داده اند حكم صادر شده است و بايد اجرا شود! سپس معاويه مرد كوفى را به خلوت برد و قيمت شتر را از او پرسيد و دو برابر قيمت آنرا به وى بخشيد.آنگاه به او گفت : از جانب من به على بگو در جنگ آينده با صد هزار نفر از مردمى كه ميان شتر نر و ماده فرق نمى گذارند با تو روبرو خواهم شد.(528)
453- نامه رسان رشيد و شجاع
بعد از واقع جنگ جمل كه در نزديك شهر بصره ميان سپاه امام على (عليه السلام ) و آشوبگران داخلى به وقوع پيوست معاويه كه حكمران شامات بود. دم از استقلال و برابرى با اميرالمؤ منين (عليه السلام ) مى زد لذا