سه نفر از خارج مدينه مى خواستند خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم برسند شبانه وارد مدينه شدند و گفتند: اگر بخواهيم هر سه نفر ما ميهمان رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم باشيم ممكن است سبب مزاحمت ايشان بشود بنابراين يكى از آنها گفت : من به منزل پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم مى روم ، دومى گفت : من هم به منزل على (عليه السلام ) مى روم ، سومى گفت : من هم به مسجد مى روم تا ميهمان خانه خدا باشم .فردا هر سه نفر آنها در مسجد جمع شدند و يك به يك ماجراى شب گذشته خويش را تعريف كردند ميهمان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم گفت : رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مرا در خوراك شير خودش شريك كرد و سير شدم و خوابيدم . دومى گفت : من هم با على (عليه السلام ) هم خوراك شدم و سير شده و خوابيدم . سومى گفت : من هم گرسنگى كشيدم و درست خوابم نبرد: در اين هنگام وحى بر پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم نازل شد كه به ميهمان ما بگو: اگر پذيرايى بهتر از گرسنگى بود ما از تو پذيرايى مى كرديم (318)
262- اشدء اعلى الكفار
در جريان فتح مكه كه در سال هشتم هجرت واقع شد دو نفر از كافران كه هنوز تسليم نشده بودند با على (عليه السلام ) رخ به رخ شدند و از دست آن حضرت فرار كردند اين دو نفر يكى هبيرة بن وهب شوهر ام هانى خواهر امام على (عليه السلام ) بود (319) و ديگرى پسر عموى هبيره بود. على (عليه السلام ) اين دو نفر را تعقيب كرد اين دو نفر به خانه ام هانى آمده و خود را در آن خانه مخفى ساختند.على (عليه السلام ) در حالى كه شمشير در دست داشت به دنبال آن دو نفر به در خانه ام هانى خواهر خود رسيد، ام هانى كه هشت سال بود برادرش على (عليه السلام ) را نديده بود در برابر او ايستاد و گفت : از اين دو نفر چه مى خواهى ؟ على (عليه السلام ) دست رد به سينه ام هانى زد و او را رد كرد تا آن دو نفر را طبق دستور رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم گردن بزند، ام هانى به على (عليه السلام ) گفت : آيا مى خواهى وارد خانه ام شوى و حريم و احترام مرا بشكنى و شوهرم را بقتل برسانى تو پس از هشت سال ، از من واهمه نمى كنى ؟!حضرت على (عليه السلام ) كه پيوند مكتبى را بر پيوند نسبى مقدم مى داشت فرمود: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم خون اين دو نفر را هدر دانسته بنابراين به ناچار بايد فرمان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را در مورد قتل اين دو نفر اجرا كنم پس از اين جريان ام هانى نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آمد و ديد آن حضرت غسل مى كند و دخترش حضرت زهرا عليهاالسلام با گرفتن پارچه بلندى آن حضرت را پوشانده كه كسى آن حضرت را هنگام غسل نبيند.آن حضرت پس از غسل هشت ركعت نماز خواند و پس از نماز ام هانى را ديد و فرمود: به به ! خير مقدم ام هانى !چه موجب شده كه اينجا آمده اى ؟ ام هانى جريان برخورد شديد على (عليه السلام ) را بازگو كرد در اين هنگام على (عليه السلام ) از راه