همراه با پیامبران در قرآن

عفیف عبدالفتاح طباره؛ ترجمه: عباس جلالی، حسین خاکساران

نسخه متنی -صفحه : 300/ 121
نمايش فراداده

يوسف(ع) در سخنانش به اين نكته اشاره مى‏نمايد: آيا شرك و تناقضاتى كه در آن وجود دارد و پرستش معبودهاى متعدد، بهتر است يا يگانگى و پرستش خداى بى‏همتا؟

تعدّد خدايان، عقل و انديشه آدمى را مشوّش ساخته و آن را در وادى خرافات و آداب و رسوم وهمى و خيالى قرار داده، به سقوط مى‏كشاند، همان گونه كه انسان‏ها در اثر اين‏كه هر گروهى، خدايى براى پرستش خود داشتند كه بإ؛ه‏ه خداى گروه ديگر، تفاوت داشت، پراكنده و متفرق شدند، در حالى كه يگانگى خداوند، انسان را از بند خرافات، آزاد و ميان آرمان‏هاى جمعيت‏ها، همبستگى ايجاد مى‏كند و آنها را به يك هدف، كه همان اخلاص براى خداى يگانه و انجام اعمال شايسته است، ارتقا مى‏بخشد.

سپس يوسف سخنش را ادامه داده و مى‏گويد: بت‏ها و خدايانى را كه شما مى‏پرستيد، از مظاهر طبيعت است و همه كرامات و قدرت‏هايى را كه بدان‏ها اختصاص داديد، ساخته و پرداخته افكار و انديشه شماست كه آنها را خدا ناميده‏ايد شما چگونه اشيايى را كه خود ساخته‏ايد و دليل و برهانى بر خدايى آنها وجود ندارد، پرستش مى‏كنيد، خدايى كه شايسته پرستش است، فقط خداى يگانه و بى‏همتاست، و تنها پرستش او، راه صحيحى است كه بايد بشر آن را بپيمايد، ولى بيشتر مردم در اثر جهل و گمراهى كه از ناحيه حاكمان بر انديشه و افكارشان، گريبانگير آنها شده، از اين حقيقت آگاه نيستند.

وجود دو جنس مخالف در كنار هم

در ماجراى حضرت يوسف(ع) ترسيمى از شيفتگى زن به مرد و اصرارى پى‏درپى كه زن براى رسيدن به خواسته و كامروايى خود انجام مى‏دهد به چشم مى‏خورد. زن آفريده‏اى ضعيف است، ولى با فريفتن و گمراه ساختن مرد، به صورت قدرتى غير قابل شكست، جلوه‏گر مى‏شود، اما علل و اسبابى كه سبب شد همسر عزيز مصر، يوسف را بفريبد چه بود؟

يكى از علت‏هايى كه مى‏توان براى آن ذكر كرد اين است كه وجود هميشگى يوسف در كاخ، در كنار آن زن و همنشينى با وى سبب شد كه آتش عشق و محبت يوسف در دل او شعله‏ور گردد. ازاين‏رو مى‏بينيم كه زليخا به او علاقه‏مند شد و در پى فريفتن او بر مى‏آيد و خواسته‏اى را از او مى‏طلبد كه هم بر يوسف و هم بر آن زن نارواست، و يوسف با عزّت و شرافت و ترسى كه از خداى خويش داشت، زير بار آن گناه نرفت و بدان آلوده نگشت.

بنابراين، تنها بودن مرد و زن، دور از نظارت و مراقبت خانواده و جامعه، زيان‏هايى را به‏بار خواهد آورد كه سرانجامى ناگوار در پى دارد و برآينده مرد و زن تأثير سوء و منفى خواهد گذاشت. به همين دليل، اسلام از تنهايى مرد و زن بى‏آن‏كه فردى مانند پدر يا عمو يا دايى با آنها باشد، هشدار داده است.

درس پاك‏دامنى

در سرگذشت يوسف(ع) و پايدارى و استقامت آن حضرت در مقابل وسوسه و فريب، درسى آموزنده در عفت و پاكدامنى و چيرگى بر شهوات و پيروزى بر آنها وجود دارد كه بهترين الگو و سرمشق براى كسانى است كه در پى عظمت و شوكت انسانى‏اند.

غريزه جنسى، نيرويى بنيان كن است كه نامداران تاريخ و پادشاهان و فرماندهان ارتش‏هادر برابر آن به زانو درآمده‏اند، ولى پيروزى بر آن، كليد و رمز عظمت حقيقى است، به‏ويژه اگر در شرايط و زمينه‏هاى فريفتن، تهديداتى قرار داده شده باشد كه براى يوسف(ع) به‏وجود آمد.

آن‏گاه كه همسر زيباى وزير پادشاه با يوسف خلوت مى‏كند و عشوه‏گرى و طنازى‏هاى خود را بر او عرضه مى‏دارد و از او مى‏خواهد تا به خواسته وى پاسخ مثبت داده و او را كامروا سازد، وضعيتى كه يوسف در آن قرار داشت، مى‏طلبيد كه تسليم وى شود و با شور و اشتياق به خواسته‏اش لبيك گويد، چه اين‏كه يوسف در عنفوان جوانى بود، دورانى كه نفس انسان در آن برهه، آكنده از عشق بوده و غريزه جنسى شعله‏ور است، و از همه بالاتر، يوسف در خانه آن زن و تحت قدرت و نفوذ و خشم اوست، به گونه‏اى كه اگر تسليم وى نشود از آزار و شكنجه او بيمناك است، بنابراين، دو انگيزه ميل و ترس در يوسف جمع است.

و ازسويى يوسف پروايى نداشت كه آن زن اين بهتان را بدو نسبت دهد؛ زيرا اين زن بود كه از يوسف درخواست اين عمل را كرد وبدان تمايل نشان داد و درها را بست و موانع را برطرف ساخت. از اين گذشته، يوسف غلام او بود و با وى آمد و شد مى‏كرد و نشست و برخاست داشت، و كسى وى را براين كار توبيخ و ملامت نمى‏كرد، و اين همنشينى بر اُنس و علاقه آن زن مى‏افزود و از بزرگ‏ترين انگيزه‏هاى تسليم شدن، در برابر خواسته وى بود، ولى يوسف درمقابل همه اين امور دست ردّ بر س ينه او زد و با بزرگى و مجد و شرف و اخلاص و وفادارى به شوهر آن زن، حاضر نشد به وى خيانت ورزد، از اين رو فرمود:

«مَعاذَ اللّه إنّه رَبِّى أحْسَنَ مَثْواىَ».