همراه با پیامبران در قرآن

عفیف عبدالفتاح طباره؛ ترجمه: عباس جلالی، حسین خاکساران

نسخه متنی -صفحه : 300/ 140
نمايش فراداده

وى گفت: چه مى‏كنيد؟

گفتند: ما تا زمانى كه مردم باز نگردند گوسفندانمان را سيراب نمى‏كنيم و پدرى پير و سالخورده داريم.

موسى گوسفندان آنها را سيراب ساخت و سپس براى استراحت به سايه درختى رفت و عرض كرد:

بار خدايا، من به خيرى كه تو نازل فرمايى نيازمندم.

يكى از آن دو دختر در كمال حيا نزد موسى آمد و گفت:

پدرم تو را خواسته تا در ازاى سيراب كردن گوسفندانمان به تو پاداشى دهد. وقتى موسى نزد او (شعيب) آمد و ماجرا را برايش بازگو كرد، وى گفت:

بيمناك مباش كه از مردم ستمكار و جفا پيشه رهايى يافته‏اى.

ازدواج موسى(ع)

موسى جوانى شايسته و نجيب بود، از اين رو موجب شيفتگى پيرمرد و دخترانش گشت.

به همين دليل يكى از دخترانش گفت:

پدرجان، او را براى شبانى گوسفندانمان اجير كن تا اين كار را انجام دهد؛ زيرا او فردى نيرومند و درستكار است. پيرمرد مقصود دخترش را دريافت و در پى عملى ساختن خواسته او بر آمد و از موسى درخواست كرد تا در برابر ازدواج با يكى از دخترانش، مدت هشت سال شبانى گوسفندان او را بر عهده گيرد، و اگر دو سال بر اين هشت سال بيفزايد، لطف بزرگى نموده است. موسى درخواست پيرمرد را پذيرفت كه هركدام از دو مدت را وى بخواهد انجام دهد و براين كار قراردادى ميان آن دو بسته شد.

خداى متعال فرمود:

قالَتْ إِحْداهُما ياأَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ القَوِىُّ الأَمِينُ * قالَ إِنِّى أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدى‏ ابْنَتَىَّ هاتَيْنِ عَلى‏ أَنْ تَأْجُرَنِى ثَمانِىَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِكَ وَما أُرِيدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ سَتَجِدُنِى إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصّالِحِينَ * قالَ ذلِكَ بَيْنِى وَبَيْنَكَ أَيَّما الأَجَلَيْنِ قَضَيْتُ فَلا عُدْوانَ عَلَىَّ وَاللَّهُ عَلى‏ ما نَقُولُ وَكِيلٌ؛(7)

يكى از آن دو دختر گفت:

اى پدر، او را براى خدمت خود اجير كن.

پدر جان، فرد شايسته‏اى را اجير كردى. او شخصى نيرومند و درستكار است، شعيب گفت:

من قصد دارم يكى از اين دو دخترم را به ازدواج تو در آورم، مشروط به اين‏كه هشت سال برايم خدمت كنى، و اگر ده سال خدمت نمايى به ميل و اختيار خودت بستگى دارد، و من نمى‏خواهم در اين زمينه تو را به زحمت اندازم.

ان‏شاءالله مرا شخصى درستكار خواهى يافت.

موسى گفت: قرار بين من و شما همين باشد، هر كدام از اين دو مدت را خدمت كنم، بر من ستمى نشده و خدا بر عهد و پيمان ما وكيل خواهد بود.

1- در باره ريشه كلمه موسى گفته‏اند: اسمى است مركب از «مو - شا». مو در زبان مصرى قديم به آب و شا به معناى درخت است و بدين سبب او بدين نام خوانده شد، چون هنگامى او را يافتند كه مادرش وى را بين آب و درخت افكنده بود و گفته شده: مشتقى از كلمه مصرى «مس» بوده كه به معناى كودك است.

2- قصص (28) آيات 7 - 13.

3- همان، آيه 14.

4- قصص (28) آيات 15 - 17.

5- قصص (28) آيات 18 - 21.

6- قصص (28) آيات 22 - 25.

7- همان، آيات 26 - 28.