همراه با پیامبران در قرآن

عفیف عبدالفتاح طباره؛ ترجمه: عباس جلالی، حسین خاکساران

نسخه متنی -صفحه : 300/ 157
نمايش فراداده

اين اسفار شامل پند و احكامى مى‏شد كه بنى‏اسرائيل بدان نيازمند بودند و به او دستور داد كه قومش بايد به بهترين دستورات موجود در آن عمل نمايند، بنابراين اگر به انجام دو عمل سفارش شده باشد، و يكى از آنها از ثواب بيش‏ترى برخوردار باشد، مردم بايد همان را انجام دهند و سپس خداى متعال بنى‏اسرائيل را از بيرون رفتن از اطاعت و فرمانش برحذر داشت، تا مانند ديگر فاسقان دچار عذاب الهى نگردند:

وَواعَدْنا مُوسى‏ ثَلاثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَقالَ مُوسى‏ لِأَخِيهِ هرُونَ اخْلُفْنِى فِى قَوْمِى وَأَصْلِحْ وَلا تَتَّبِعْ سَبِيلَ المُفْسِدِينَ * وَلَمّا جاءَ مُوسى‏ لِمِيقاتِنا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِنِى أَنْظُرْ إِلَيْكَ قالَ لَنْ تَرانِى وَلكِن انْظُرْ إِلى‏ الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكانَهُ فَسَوْفَ تَرانِى فَلَمّا تَجَلّى‏ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكّاً وَخَرَّ مُوسى‏ صَعِقاً فَلَمّا أَفاقَ قالَ سُبْحانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ * قالَ يا مُوسى‏ إِنِّى اصْطَفَيْتُكَ عَلى‏ النّاسِ بِرِسالاتِى وَبِكَلامِى فَخُذْ ما آتَيْتُكَ وَكُنْ مِنَ الشّاكِرِينَ * وَكَتَبْنا لَهُ فِى الأَلْواحِ مِنْ كُلِّ شَى‏ءٍ مَوْعِظَةً وَتَفْصِيلاً لِكُلِّ شَى‏ءٍ فَخُذها بِقُوَّةٍ وَأْمُرْ قَوْمَكَ يَأْخُذُوا بِأَحْسَنِها سَأُورِيكُمْ دارَ الفاسِقِينَ؛(4)

وما با موسى سى‏شب وعده و قرار نهاديم. در پايان، ده شب بر آن افزوديم، و زمان وعده پروردگارش به چهل شب كامل گرديد.

موسى به برادرش هارون گفت:

تو ميان قوم من جانشينم باش و راه صلاح پيشه كن و از تبهكاران پيروى مكن و آن‏گاه كه موسى به وعدگاه ما آمد و خدا با وى سخن گفت، عرض كرد:

پروردگارا، خود را به من بنمايان تا به تو بنگرم.

خداوند فرمود:

هرگز مرا نخواهى ديد، ولى اكنون به اين كوه بنگر، اگر در جاى خود آرام گرفت، بنابراين مرا نيز خواهى ديد، و زمانى كه خداوند بر كوه تجلّى نمود، آن را متلاشى ساخت و موسى از هوش رفت و بر زمين افتاد.

وقتى به‏هوش آمد، عرضه داشت:

خدايا، تو منزهى. به سويت توبه مى‏كنم و نخستين كسى هستم كه به تو ايمان دارم.

خداوند فرمود:

اى موسى، من تو را از ميان مردم به ابلاغ رسالتم و هم‏صحبتى خويش برگزيدم، آنچه به تو فرستادم فرا گير و سپاسگزار باش، و در الواح (تورات) از هر چيزى پند و اندرز و تحقيقى براى او نگاشتيم، آن را با قدرت ايمان، فراگير و به قوم خود فرمان بده كه به مطالب و دستورات آنها بهتر عمل كنند، ما به زودى جايگاه و مقام فاسقان را به شما نشان خواهيم داد.

گوساله پرستى بنى اسرائيل

قبلاً ياد آور شديم كه در اثر معاشرت طولانى بنى‏اسرائيل با مصريان، آثار بت‏پرستى در دل آنها ريشه داشت و يكى از مظاهر آن گوساله‏پرستى بود. وقتى گوساله‏هاى مورد پرستش در مصر مى‏مردند، آنها را موميايى كرده و در گورستان ويژه‏اى در سمت «سقاره» به نام «سرابيوم» دفن مى‏كردند.

مرد نيرنگ‏بازى از بنى‏اسرائيل كه قرآن او را «سامرى» خوانده، از اين پديده استفاده كرد و براى آنان گوساله‏اى آورد و بدان‏ها گفت:

اين خداى شما و خداى موسى است كه او را در اين جا فراموش كرده و در اين غيبت طولانى خود از شما، به ديدار و ملاقات او رفته است.

شرح ماجرا

... قبل از اين‏كه موسى براى مناجات با خداى خويش از شهر بيرون رود، مردم را در جريان گذاشته بود كه غايب بودن وى از آنها سى‏روز به طول مى‏انجامد. وقتى به موسى دستور داده شد كه ده روز ديگر روزه بگيرد و ايّام غايب بودن او از قومش طولانى شد، آن را تأخير تلقى كردند و گفتند:

موسى به وعده‏اى كه به ما داده بود عمل نكرد، اينجا بود كه انديشه شرارت و تبهكارى در درون سامرى برانگيخته شد و از آن فرصت استفاده كرد و قسمتى از زر و زيورى كه زنان بنى‏اسرائيل از مصر با خود آورده بودند، از آنان گرفت و آنها را در آتش ذوب كرد و از آنها قالب گوساله‏اى ريخت و به شيوه هندسى ويژه‏اى آن را ساخت كه هرگاه در آن باد دميده مى‏شد، از دهان آن صدايى مانند صداى گاو خارج مى‏شد و سپس دستور داد آن را پرستش كنند.

هارون با مردم به مخالفت برخاست، و بدانان فهماند كه آنها را فريب داده‏اند و تلاش كرد آنان را از پرستش گوساله باز دارد، ولى موفق نشد و آنها بر پرستش گوساله پافشارى كردند تا موسى به سوى آنان باز گردد.