همراه با پیامبران در قرآن

عفیف عبدالفتاح طباره؛ ترجمه: عباس جلالی، حسین خاکساران

نسخه متنی -صفحه : 300/ 204
نمايش فراداده

علامتى كه به واسطه آن برباردارى همسر خود آگاه گردد، اين خواهد بود كه مدت سه روز نمى‏تواند با مردم سخن بگويد و چيزى را جز با اشاره دست يا چشم و يا حركت دادن سر و امثال آن، نمى‏تواند بدانان بفهماند.

زكريا سه روز بدين منوال گذراند، چه اين‏كه خداوند به او دستور داده بود در مدت اين سه روز خدا را زياد ياد كرده و در صبح و شام او را تسبيح گويد؛ زيرا وى هر چند توان سخن گفتن با مردم را ندارد، ولى مى‏تواند عبادت نموده و خدا را تسبيح گويد.

خداى متعال فرمود:

يا زَكَرِيّا إِنّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ اسْمُهُ يَحْيى‏ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِيّاً * قالَ رَبِّ أَنّى‏ يَكُونُ لِى غُلامٌ وَكانَتِ امْرَأَتِى عاقِراً وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الكِبَرِ عِتِيّاً * قالَ كَذلِكَ قالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَقَدْ خَلَقْتُكَ مِنْ قَبْلُ وَلَمْ تَكُ شَيْئاً * قالَ رَبِّ اجْعَلْ لِي آيَةً قالَ آيَتُكَ أَلّاتُكَلِّمَ النّاسَ ثَلاثَ لَيالٍ سَوِيّاً * فَخَرَجَ عَلى‏ قَوْمِهِ مِنَ المِحْرابِ فَأَوْحى‏ إِلَيْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُكْرَةً وَعَشِيّاً؛(3)

اى زكريا، ما تو را به پسرى به‏نام يحيى مژده مى‏دهيم، و قبلاً كسى را به اين اسم نناميده‏ايم.

عرض كرد:

پروردگارا، چگونه من صاحبِ فرزند مى‏شوم، در صورتى كه همسرم نازاست و من پيرى سالخورده‏ام.

فرشته گفت:

خداوند فرمود:

اين كار بر من آسان است و من خودت را از نيستى به هستى آوردم.

عرض كرد:

پروردگارا، برايم نشانه‏اى قرار ده.

فرمود: نشانه‏ات اين باشد كه سه روز با مردم سخن نگويى. وى از محل عبادت خارج و نزد مردم رفت و خداوند به آنان وحى كرد كه صبح و شام به ذكر و تسبيح خدا بپردازيد.

فَنادَتْهُ المَلائِكَةُ وَهُوَ قائِمٌ يُصَلّى فِى المِحْرابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيى‏ مُصَدِّقاً بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَسَيِّداً وَحَصُوراً وَنَبِيّاً مِنَ الصّالِحِينَ * قالَ رَبِّ أَنَّى‏ يَكُونُ لِى غُلامٌ وَقَدْ بَلَغَنِىَ الكِبَرُ وَامْرَأَتِي عاقِرٌ قالَ كَذلِكَ اللَّهُ يَفْعَلُ ما يَشاءُ* قالَ رَبِّ اجْعَلْ لِي آيَةً قالَ آيَتُكَ أَلّا تُكَلِّمَ النّاسَ ثَلاثَةَ أَيّامٍ إِلّا رَمْزاً وَاذكُرْ رَبَّكَ كَثِيرا وَسَبِّحْ بِالعَشِىِّ وَالإِبْكارِ؛(4)

سپس فرشتگان زكريا را كه در محراب عبادت به نماز ايستاده بود، ندا كردند كه خداوند تو را به ولادت يحيى مژده مى‏دهد، چه اين‏كه او نبوت عيسى را تصديق مى‏كند و خود فردى پيشوا وپارسا و پيامبرى از شايستگان است، عرضه داشت:

پروردگارا، چگونه من صاحب فرزندى شوم در صورتى كه پير و سالخورده گشته‏ام و همسرم نيز نازاست: گفت:

چنين است كار خدا، هر عملى را بخواهد انجام مى‏دهد.

عرض كرد:

پروردگارا، برايم نشانه‏اى مقرر فرما، فرمود:

نشانه‏ات اين است كه مدت سه روز با مردم جز به اشاره سخن نگويى، و پروردگار خويش را صبح و شام بسيار ذكر و تسبيح بنما.

پيامبرى يحيى

اراده الهى تحقق يافت و همسر زكريا(ع) باردار شد، پس از پايان مدت حمل، يحيى متولد گشت، خداوند به وى موهبت‏هاى بزرگى بخشيد، از جمله به او هوشمندى و خوش فهمى عنايت كرد و به او دستور داد تا تورات را بخواند و با عزمى راسخ به دستورات آن عمل نمايد و از همان كودكى به وى بينشى عطا كرد كه توان درك و فهم دين و احكام آن را داشته باشد و از رحمت وافر خويش به او نفسى رؤوف و قلبى مهربان عنايت كرد و او را از پليدى‏ها پاكيزه گرداند و پرهيزكار و فرمانبردار خدا قرار داده و در مدت زندگى مرتكب گناهى نشد و به پدر و مادر فوق‏العاده نيكى و احسان مى‏نمود.