اين پيامبران و فرستادگان، دانش خود را به وسيله عقل و حواس و به روشهاى گوناگون، مانند الهام، شنيدن مستقيم ازفرشتهاى به صورت انسان، رؤياى صادقه و ديگر حالات روحى -كه غير از پيامبر كسى آنها را درك نمىكند- دريافت مىكنند.
اين شيوه آموختن كه برخلاف روشهاى معمولى است، وحى خوانده مىشود.
نبوت گاهى در محدوده شخص پيامبر است كه در اين صورت وى را پيامبر مىگويند، و گاهى مقرون به دستورات و سير و سلوك گروهى از مردم است كه در اين حالت دستورات ياد شده را «رسالت» و صاحب آن دستورات را «رسول» مىنامند.
بنابراين هر رسولى نبىّ است، ولى هر نبيىّ رسول نيست.
فلسفههاى مادى، شبهات زيادى بر اصل نبوت وارد ساخته و وجود پيامبران را نفى و درنتيجه جهان ماوراء الطبيعه را انكار كردهاند، ولى پژوهشگرى كه حقيقت نبوت را بررسى كند، وقايع تاريخى ثابت و قانع كنندهاى را در برابر خود مىبيند كه جاى هيچ گونه شك و ترديدى را براى او باقى نمىگذارد.
امروزه در بيشتر نقاط جهان اديانى وجود دارد كه پيامبران بى شمارى مردم را به آن اديان دعوت كردهاند و ميليونها نفر در زندگى مادى و معنوى خويش احكام آنها را به كار مىبندند.
اين اديان در جزئيات احكام خود با يكديگر اختلاف دارند، ولى در اصل دعوت و اعتقادات از قبيل اعتقاد به يگانگى خدا و جهانِ پس از مرگ -كه هر انسانى پاداش كار نيك دنيايى خويش را مىبيند- با يكديگر سازگارند.
اين شمول و عموميت به طور قطع و يقين بر اين امر دلالت دارد كه نبوت، نياز روحى تمام بشريّت است، بهويژه آن كه در گذشته به جهت فاصله زياد و غير قابل پيمودن بين كشورها، مردم با يكديگر آشنايى نداشتند و چون وسايل ارتباط جمعى مانند راديو و تلويزيون، مجلات، روزنامهها، پُست، مراسلات و ديگر وسايل آن گونه كه امروزه هست وجود نداشت، از اين رو ارتباطى نيز ميان ملتها برقرار نبود.
اديانى كه تاكنون وجود داشته و صدها ميليون نفر پيرو آنها هستند، خود گواهى بر وجود نبوّتند؛ زيرا تمام اين اديان از نبوت سرچشمه گرفتهاند و دينِ بدون پيامبر وجود ندارد.
نبوّت، امرى دور از عقل و خرد نيست؛ زيرا در جهان امروز، برخى از موجودات داراى شناختى غير از راه حواس و جداى از عقل هستند كه آن عبارت است از:
الهام حيوانات.
جانورشناسان به وجود شعور خاصى در برخى از حيوانات ريز اعتراف كردهاند، ازجمله: جستجوى غذا، يا ساختن خانهها و نگهدارى تخمهاى خود، كه از تصور انسان خارج است.(2)
بنابراين زمانى كه اين واقعيتهاى علمى مورد قبول دانشمندان است، از خِرَد به دور نيست كه خداوند عدّهاى از انسانها را [براى ابلاغ دين] به وحى خود اختصاص دهد و آنچه را بخواهد -بدون شيوه آموزشِ معمول ميان بشر- بدانها بياموزد.
دانش امروزى به جهانى ماوراءالطبيعه و مستقل از مادّه اعتراف دارد و اين امر، جواز اعتبار نبوّت و وحى را براى ما صادر مىسازد. دكتر مسمر، دانشمندِ آلمانى،در سال 1770م.
خواب مغناطيسى (هيپنوتيزم) را كشف و به تجربه ثابت كرد كه انسان، تنها ابزارى مادّى نيست، ولى در بردارنده روحى است كه به هيچ وجه با مادّه سنخيت ندارد و تا زمانى كه عمل طبيعى بدن از كار نيفتاده است، بر انسان تسلط دارد و اين عقل باطنى و روح انسان است كه بالاتر از عقل ظاهرى است و به جهان فرا طبيعى ارتباط دارد.