بنابراين دارايى و اموال فرد ثروتمند - از نظر قرآن - هر چند ملكِ مخصوص اوست، ولى سود و منفعت آن مربوط به همه مردم است؛ زيرا خداوند به مؤمنين سفارش فرموده:
«وَلا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ(2) أَمْوالَكُمُ الَّتِى جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً»(3).
چون قوم هود از ستمكاران حاكم برخود فرمان برده و به سبب آن سزاوار هلاكت و دورى از رحمت خدا گرديدند، خداى سبحان آنان را مورد نكوهش قرار داده است:
وَتِلْكَ عادٌ جَحَدُوا بِآياتِ رَبِّهِمْ وَعَصَوْا رُسُلَهُ وَاتَّبَعُوا أَمْرَ كُلِّ جَبّارٍ عَنِيدٍ * وَأُتْبِعُوا فِى هذِهِ الدُّنْيا لَعْنَةً وَيَوْمَ القِيامَةِ؛(4)
آن قوم عاد نشانههاى خدا را انكار نموده و پيامبرشان را نافرمانى كردند و به فرمان هر ستمگر معاندى گردن نهادند، آنان در دنيا و آخرت به لعنت الهى گرفتار شدند.
قرآن، آزادى از تسلط ستمگران را پيوسته به پيروان خود گوشزد فرموده تا از قيد و بند ظلم هر حاكم ستمگر و هر مخالف حقّى رها گردند. تعبير قرآن در اينجا بسيار دقيق است.
خداوند در آن براى حاكم دو صفت را با هم عنوان كرده است:
جبار و عنيد؛ زيرا جبّار، فرد متكبر و سخت دلى است كه از بارزترين صفات وى سرسختى در باطل و ادامه و استمرار آن كار است.
بنابراين، اسلام نمىخواهد پيروانش در برابر ستمكاران كرنش كنند و آنها را به بردگىبگيرند و انواع اذيت و آزار را به آنها روا داشته و آنان را براى خواستهها و تمايلات خويش به خدمت بگمارند، بلكه اسلام طرفدارانش را مهيا مىسازد تا بر آنها بشورند، در برابر قدرت آنها تسليم نگردند، چون پيروى از تمايلات ستمكاران قضيهاى است كه با ايمانواقعى منافات دارد؛ زيرا ايمان به روح و روان آدمى، كرامت و عزّت بخشيده و او را از حاكميت هر ستمكارى مىرهاند.
اگر مؤمنين مقهور آنان واقع شوند، هيچ گونه عذرى نخواهند داشت؛ زيرا تعداد آنها بسيار است و ستمكاران اندكند و هرگاه مؤمنان در پى آزادى باشند، در راه آن به مبارزه برخاسته و بدان دست خواهند يافت، افزون بر اينكه خداوند درقرآن به مؤمنين مژده داده كه سرانجام ستمكاران زيانكارى و هلاكت است:
«وَخابَ كُلُّ جَبّارٍ عَنِيدٍ».
قوم عاد به دليل اينكه از هر ستمكار و معاندى فرمان بردند، به هلاكت رسيدند، در حالى كه لعنت دنيا و آخرت را با خود همراه داشتند و هر كس تسليم خواستههاى ستمكاران كينهتوز شود، سرانجامى جز هلاكت نخواهد داشت.
در سرگذشت هود(ع) پيرامون شهامت و از خود گذشتگى در راه عقيده و آرمان، درسى وجود دارد كه چون مشعلى است فروزان براى هر مُصلحى كه جان خويش را در راه عقيدهاش فدا كند.
حضرت هود(ع) قوم خود را مورد خطاب قرار داده و مىگويد:
«إِنِّى أُشْهِدُ اللَّهَ وَاشْهَدُوا أَنِّى بَرِىءٌ مِمّا تُشْرِكُونَ * مِنْ دُونِهِ فَكِيدُونِى جَمِيعاً ثُمَّ لا تُنْظِرُونِ».
در اين سخن كه فرمود:
«فَكِيدُونِى جَمِيعاً»
دقت كنيد.
او مىخواهد به آنان گوشزد كند كه از مكر و حيله دسته جمعى آنان پروايى ندارد و با وجود اينكه آنها اكثريت را تشكيل مىدادند و از توان و قدرت بيشترى برخوردار بودهاند، از اذيت و آزار آنها بيمناك نيست.
اين يكى از نشانههاى افراد عقيدهمندى است كه دلى سرشار از ايمان دارند و عشق به اصلاحطلبى وجودشان را احاطه كرده است و ترس و وحشتى از باطلگرايان ندارند؛ زيرا مؤمنان با عقيده راسخ خود، هر خطر و ظلم و ستمى را سهل مىشمارند.
راز شهامت هود(ع) در اين بود كه وى برخداى خود توكل داشت.
او به قوم خود مىگفت:
إنّى تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّه رَبّى وَرَبِّكُم
من بر پروردگار خود و شما توكل نمودم.
جادارد كسى كه به پروردگار خويش توكل مىكند و به آفريدگار خود، كه منبع و سرچشمه همه قدرتها در جهان هستى است، پناه مىبرد، خداوند بيم و ترس او را به آرامش و امنيت و ضعف و ناتوانى او را به قدرت مبدّل سازد.
يك فرد مُصلح و كسى كه مردم را به سوى پروردگار خود مىخواند، چقدر نيازمند توكل است تا روح و روان او را سرشار از يقين و شكيبايى و خرسندى از هر نوع فداكارى در راه كسب رضايت پروردگارش سازد.