در داستان حضرت هود(ع) سرانجامِ ناگوارى كه در انتظار ملتهاى مستكبر و سركش وجود دارد، بيان شده است.
قرآن قبيله عاد را اين گونه توصيف مىكند:
فَأَمّا عادٌ فَاسْتَكْبَرُوا فِى الأَرْضِ بِغَيْرِ الحَقِّ وَقالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنّا قُوَّةً أَوَ لَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِى خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَكانُوا بِآياتِنا يَجْحَدُونَ * فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ رِيحاً صَرْصَراً فِى أَيّامٍ نَحِساتٍ لِنُذِيقَهُمْ عَذابَ الخِزْىِ فِى الحَياةِ الدُّنْيا وَلَعَذابُ الآخِرَةِ أَخْزى وَهُمْ لايُنْصَرُونَ(5)؛
ولى قوم عاد به ناحق در زمين تكبر ورزيدند و گفتند: قدرت چه كسى از ما بيشتر است؟
آيا ندانستند خدايى كه آنها را آفريد قدرتى بيش از آنان دارد! آنها به انكار نشانههاى ما پرداختند.
از اين رو بادى شديد در ايام نحس و شوم بر آنان فرستاديم تا عذاب ذلت بار را در دنيا بدانان بچشانيم و ذلت و خوارى عذاب آخرت بيشتر است و كسى آنها را يارى نخواهد كرد.
بنابراين قبيله عاد در زمين تكبر و سركشى نمودند و مغرور قدرت خويش گشته و از هدايت الهى و راه راست روگردان شدند، از اين رو به خوارى و هلاكت دچار شدند و اين درس عبرتى است كه قرآن پيش روى ما قرار داده تا از آن بهترين سرمشق را بگيريم.
آنچه را قوم عاد ادّعا مىكرد امروزه نيز دولتهاى بزرگ، كه مغرور علم و دانش و تمدّن هستند ادعا مىكنند، چرا كه به سرمايه و قدرت دست يافتند؛ از راه حق روگردان شدند و ملتهاى كوچكِ مغلوب را به بردگى كشيده و سرمايههاى آنها را چپاول كردند و براىتسلط بر آنها و غارت سرمايههاى آنان و حفظ مصالح استعمارى خويش از كليه شيوههاى پَست و غير انسانى؛،مانند فتنه انگيزى و خريدن مردم و ايجاد تفرقه و پراكندگى ميان آنها، استفاده كردند و زبان حالشان اين بود كه، «مَنْ أَشَدُّ مِنّا قُوَّةً؛ قدرت چه كسى از ما بيشتر است».
ولى آنان بايد اندكى آرام باشند.... با نگاهى گذرا به تاريخ گذشته نزديكى كه حاوى رساترين درس عبرتهاست، پند گيرند.
آيا آنها از فرجام آلمان هيتلرى كه با جمله «آلمان برتر از همه است» شعار قدرت و برترى جويى در زمين سر داده بود، پند و اندرز نگرفتند كه پس از آن شعار، سرانجامى جز نابودى كشور و هلاكت بيشتر جوانانش نداشت و از ناحيه متّفقين به خوارى و ذلّت كشيده شد.
همانگونه كه خداوند در جهان طبيعت قوانين و مقرّراتى به وجود آورده كه آن نظام طبق آن قوانين سير كند، در جامعه نيز قوانينى وضع نموده كه طبق آن، نظامى صحيح و استوار، حاكميت يابد.
از جمله امورى كه قرآن بدان تصريح فرموده، اين است كه، هرگاه گناه و معصيت ميان مردم شيوع پيدا كرد، سبب بدبختى و هلاكت آنان خواهد گرديد؛ همان گونه كه بر قوم هود و صالح چنان رفت.
به همين دليل خداوند در خلال نسلهاى گذشته مردم را به وسيلهپيامبران فرمان داده تا دست از گناه و معصيت برداشته و در مورد گناهان گذشته خود از خداوند آمرزش بخواهند و به پيشگاهش توبه كنند تا از نعمتهاى او برخوردار گشته و به رحمت و لطف او دست يابند و از خشم و غضب او بپرهيزند.
هود، پيامبر خدا، قوم خود را پند مىداد و قرآن آن را براى راهنمايى ما چنين بيان مىكند:
وَيا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً وَيَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلى قُوَّتِكُمْ؛(6)
اى قوم، از پروردگارتان آمرزش بخواهيد و سپس نزدش توبه كنيد. او بر شما باران پىدرپى خواهد فرستاد و قدرت شما را فزونى مىبخشد.
معناى آن اين است كه از آفريدگار خود بخواهيد تا گناهان گذشته شما را بيامرزد و با توبه به سوى او بازگرديد.
اگر اين كار را عملى ساختيد، برايتان باران پىدرپى مىفرستد و نعمتهاى شما فراوان مىشود و بر قدرت و نيروى شما مىافزايد.
قرآن، كيفيت پند و اندرز صالح(ع) به قومش را يادآور مىشود:
لَوْلا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ؛
چرا از خداى خود آمرزش نخواستيد تا مشمول رحمت و لطف او گرديد؟