| 60 |
جامعه اى كه در آن چيزهاى تجملى و زيادى و غير اصولى اصلا مطرح نبود و جامعه اى كه سياحتش جهاد و لذتش جهاد بود .
در روايات گوناگونى آمده است : هر كس بخواهد از دنيا ببرد و رهبانيت پيشه كند برود جهاد كند هر كسى بخواهد سياحت كند برود جهاد كند .
در چنين مكتبى و جهادى و مبارزه و انقلابى و در چنين جامعه اى كه حتى بعضى ممكن است خيال كنند شعر ديگر در آن جايى ندارد شما مى بينيد شعرايى پيدا مى شوند كه پيغمبر به آنان احترام مى كند و شعر آنها درباره ى جهاد هم نيست درباره ى مسائل اصولى اسلام هم نيست .
شعر است در مقابل شعر چون دشمن
چون ضدانقلاب آن روز از ظرفيت ادبى بالايى برخوردار بود و شعراى برجسته اى داشت پيغمبر شعراى اسلام را تشويق مى كرد كه بروند به مقابله ى آنها تا فقط حرف آنها در تاريخ ثبت شود و اسلام در مقابل اين حربه ى تاريخى ماندگار كه اسمش شعر است بى دفاع نماند .
حالا ما در انقلاب خودمان به اين ظرفيت بالاى هنرى و توان بالاى هنرى نيازمنديم همانطور كه گفتم فعلا درباره ى شعر بحث مى كنيم .
زبان شعر زبان غنى ست .
ما در زبان شعرى شاعرى مثل حافظ داريم .
شعرايى مانند مولوى و سعدى داريم .
اينها در زيباترين كلمات كه گاهى زيبائيش هيچ اندازه برنمى دارد و اصلا نمى شود درجه اى براى زيبايى آنها تعيين كرد دقيق ترين و مشكل ترين مفاهيم را ريخته اند به طورى كه خوب هم فهميده مى شود .
اين آن حد بالاى شعرى ست .
بنده شعر عربى را تا حدودى مى فهمم - زبانهاى ديگر را نمى دانم و نمى توانم قضاوت كنم - شعر ما در مقايسه با شعر عربى در سطح و حد بالاست يعنى به اين خوبى و به اين قدرت و قوت ما در زبان عربى كه زبان شعر است شعر كم داريم و بهتر از آن شايد اصلا نباشد .
پس زبان ما يك زبان پركشش و يك زبان كاملا با ظرفيتى ست مى توان با آن همه چيز را ساخت .
باز هم از اهميت زبان بگويم زبان ما به نحوى ست كه شاعر غير فارسى زبان هم . . .
بار كلمات را در آن درك مى كند . . .