خـداونـد حـكـيم و دانا كه بر همه چيز آگاه است ، چون مى دانست كه پيروان دين نهايى ـ از ابتدا تا انتهاـ با دشمنان سرسخت و مشكلات طاقت فرسايى روبه رو خواهند شد و اگر شكيبايى در پـيـش نـگـيـرنـد، از صحنه سياسى ـ اجتماعى جهان محو مى گردند، از اين رو خطاب به پيامبر صلّى الله عليه و آله فرمود:
( فَاسْتَقِمْ كَما اُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَكَ وَ لاتَطْغَوْا اِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصيرٌ) (49)
هـمـان گـونـه كـه فـرمـان يـافـته اى ، خود و كسانى كه با تو به سوى خدا آمده اند، استقامت ورزيد و طغيان نو رزيد كه خداوند به آنچه انجام مى دهيد، بيناست .
ابـن عـبـاس مـى گـويـد: آيـه اى طـاقـت فـرسـاتـر از ايـن آيـه بـر پـيـامـبـر(ص ) نـازل نـشـد، از ايـن رو وقـتـى اصـحـاب از آن حـضـرت پـرسـيـدنـد: اى رسـول خـدا چـرا بـه ايـن زودى پـيـر شـدى ؟
پـاسـخ داد: سـوره هـود و واقـعـه مـرا پـيـر كرد!(50)
حـضـرت امـام خـمـيـنى (قدس سرّه ) در تفسير اين آيه مى فرمايد: شبيه اين آيه در سوره شورا (آيـه 15) هـم آمـده ، ولى در آنـجـا جمله ( وَ مَنْ تابَ مَعَكَ) نيامده است و اين نشان دهنده آن است كه رسـول اكـرم (ص ) نـگـران اسـتـقـامـت خـود نبوده ، بلكه از اين نگران بوده كه مبادا امّت ، تاب استقامت را از كف بدهد، از اين رو آيه سوره هود آن بزرگوار را پير كرد.(51)
يقين به خدا، دين و نويدهاى او، تكيه گاه استوار شكيبايى است ؛ مؤ منى كه به خدا و رستاخيز ايـمـان دارد و وعده هاى او را تخلّف ناپذير مى داند و باور دارد كه فرجام آفرينش از آنِ متقيان اسـت ، در بـرابـر ناملايمات ، شكيبايى مى ورزد و ميدان را خالى نمى كند، امام صابران ، على عليه السلام مى فرمايد:
( اَصْلُالصَّبْرِ حُسْنُالْيَقينِ بِاللّهِ) (52)
ريشه صبر، يقين زيبا به خداست .
از سـوى ديـگـر مـؤ مـن ، بـا يـقـيـن بـه درسـتى راهى كه انتخاب كرده ، نتيجه مى گيرد كه راه دشـمـنـان او ـ كـه هـمـان دشـمـنان خدايند ـ نادرست ، باطل و نابودشدنى است و سرانجام ، آنچه جـاويـد و استوار خواهد ماند، دين خدا و پيروان واقعى آن است ، از اين رو عزمش را جزم كرده ، با توان و اميد بيشترى به رويارويى با ناملايمات ادامه مى دهد.
نتيجه اينكه : هر كس بر مركب رهوار صبر نشيند، هرگز به زمين نخواهد خورد:
( اَلصَّبْرُ مَطِيَّةٌ لاتَكْبُو) (53)
شكيبايى ، مركبى است كه به زانو در نمى آيد.
و در نهايت شاهد پيروزى را در آغوش خواهد كشيد:
( مَرارَةُالصَّبْرِ تُذْهِبُها حَلاوَةُالظَّفَرِ) (54)
شيرينى پيروزى ، تلخى شكيبايى را مى زدايد.
( خيرخواهى ) تقريبا مرادف واژه ( نصيحت ) در زبان عربى است و نصيحت يعنى ؛ پيشنهاد كار يـا گـفـتـارى كـه بـه صـلاح شـنـونـده بـاشـد و شـايـد بـه هـمـيـن دليـل ، پند و موعظه را هم نصيحت مى گويند.(55)
بنابراين ( ناصح ) كسى است كه نه تنها از شرارت ، تبهكارى واخلال در كار ديگران خوددارى مى ورزد، بلكه با گفتار خود يا ارائه طرح و برنامه ، درپى خيرآفرينى و اصلاح كار مردم است .