اخلاق سیاسی

ع‍ل‍ی‌ اص‍غ‍ر ال‍ه‍ام‍ی ‌ن‍ی‍ا؛ ت‍ه‍ی‍ه‌ک‍ن‍ن‍ده‌ پ‍ژوه‍ش‍ک‍ده‌ ت‍ح‍ق‍ی‍ق‍ات‌ اس‍لام‍ی‌ [س‍پ‍اه‌ پ‍اس‍داران‌ ان‍ق‍لاب‌ اس‍لام‍ی‌]

نسخه متنی -صفحه : 88/ 19
نمايش فراداده

تاءليف قلوب

( تاءليف قلوب ) واژه اى قرآنى است و معادل فارسى آن ( ايجاد انس و الفت در ميان دلها) است كه هم در اخلاق فردى كاربرد دارد، چنان كه حضرت على صلوات الله عليه فرمود:

( اَلْمُؤ مِنُ مَاءْلوُفٌ وَ لاخَيْرَ فيمَنْ لايَاءْلِفُ وَ لايُؤْلَفُ) (100)

مؤ من ، انس پذير است و آن كه نه انس مى گيرد و نه ماءنوس مى شود، خيرى در او نيست .

و هـم كـاربـرد وسـيـعى در اخلاق اجتماعى ، بويژه سياسى دارد كه انگيزه طرح آن در اين كتاب شده است .

طرح و بحـث

در زنـدگـى اجـتـمـاعـى ، بـطـور طـبـيـعـى ، عـدّه اى از نـعـمـتـهـايـى چـون ؛ مال و منال ، جاه و مقام ، زيبايى و كمال و ... برخوردارند و برخى نيز از چنين مواهبى ، كم بهره يـا مـحـرومـنـد؛ دسـتـه نـخـسـت ، همواره درصدد حفظ و افزايش داشته هاى خويشند و گروه دوّم در تكاپوى به دست آوردن آن ، و همين تلاش و تكاپو و محدوديت نعمتها دنيا را ( دار تزاحم ) كرده و ايـن تـزاحـم ، سـبـب كـيـنـه و دشـمـنـى و پـيـكـار و كـشـتـار در مـيـان انسانها گشته ودرد كشنده وفراگيرى است كه همواره بشريت را رنج داده و شيرينى زندگى بى دغدغه را در كام او تلخ كرده است و همين موضوع مى تواند انگيزه آن شود تا سياستمداران خردمند را برآشوبد كه اين درد مزمن را درمان كنند و پيكر رنجور جامعه بشرى را از آن نجات دهند و او را از دوزخ التهاب و كشمكش خارج ساخته ، به بهشت امن و آرامش در آورند و به همين سبب ، ايجاد انس و الفت و تقويت روح هـمـبـسـتگى و زندگى مسالمت آميز از اصول و ارزشهاى والاى اخلاق سياسى است و نبايد از هيچ كوششى در جهت تحكيم آن دريغ كرد.

ديدگاه اسلام

چـنـان كـه يـاد شـد، كـشـمـكـش و نـزاع ، خـاسـتـگـاه غـريـزى و مـادّى دارد، از ايـن رو، تـعـديـل و نابودى آن و پيونددادن دلها بسى دشوارتر از برچيدن كوههاست ! اميرمؤ منان عليه السلام در اين باره فرمود:

( اِزالَةُالرَّواسى اَسْهَلُ مِنْ تَاءليفِالْقُلُوبِ) (101)

بر كندن كوهها از پيونددادن دلها آسانتر است .

از اين رو، خداوند ضمن كم اثر دانستن راههاى مادّى ، تاءليف قلوب را از راه معنوى ميّسر دانست و اين كار عظيم را به خود نسبت داد و فرمود:

( وَاَلَّفَ بـَيـْنَ قـُلُوبـِهـِمْ لَوْ اَنـْفَقْتَ ما فِى الْاَرْضِ جَميعا ما اَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لكِنَّ اللّه اَلَّفَ بَيْنَهُمْ اِنَّهُ عَزيزٌ حَكيمٌ ) (102)

و دلهـاى آنـهـا را بـاهـم الفـت داد، اگـر تـمـام آنـچـه را روى زمين است ، هزينه مى كردى ، نمى توانستى ميان دلهاى آنان ، الفت ايجاد كنى ، ولى خداوند، الفت داد؛ او توانا و حكيم است .

و در آيه اى ديگر آن را نعمتى الهى مى داند كه بايد يادآورى و پاس داشته شود:

( ... وَاذْكـُرُوا نـِعـْمـَتـَاللّهِ عـَلَيـْكـُمْ اِذْ كـُنـْتـُمْ اَعـْداءً فـَاَلَّفَ بـَيـْنَ قـُلُوبـِكـُمْ وَ اَصـْبـَحـْتـُمـْ بِنِعْمَتِهِاِخْوانا) (103)

نعمت خدا را برخود به ياد آوريد؛ زيرا دشمن يكديگر بوديد او ميان دلهايتان الفت ايجاد كرد و به بركت نعمت او برادر شديد.

بـنـابـرايـن ، زدودن كـيـنـه هـا و بـرقـرارى انس و الفت در دلها كارى است ضرورى ، خدايى و دشـوار كـه بـايـسـتى با ظرافت ، اخلاص و توكّل بر خدا، از راههاى معنوى ، صورت پذيرد. خـدايى و دشوار بودن كار بدين معنا نيست كه مسؤ ولان ، دست روى دست بگذارند، به اميد آنكه ( دسـتـى از غـيـب برون آيد و كارى بكند.) و يا اينكه زمينه هاى مادّى ـ معنوى موضوع را ناديده انگارند.