اخلاق سیاسی

ع‍ل‍ی‌ اص‍غ‍ر ال‍ه‍ام‍ی ‌ن‍ی‍ا؛ ت‍ه‍ی‍ه‌ک‍ن‍ن‍ده‌ پ‍ژوه‍ش‍ک‍ده‌ ت‍ح‍ق‍ی‍ق‍ات‌ اس‍لام‍ی‌ [س‍پ‍اه‌ پ‍اس‍داران‌ ان‍ق‍لاب‌ اس‍لام‍ی‌]

نسخه متنی -صفحه : 88/ 23
نمايش فراداده

ج ـ سيره اوليا

اوليـاى الهـى ـ اعـم از پـيـامـبـران ، اوصـيـا، صـدّيـقـان ، صـالحـان وشـهـيـدان ـ هـمـواره در مـتن مـسـائل اجـتـمـاعـى قـرار داشـتـنـد و بـا تمام وجود در بهينه سازى همه جانبه جامعه اى كه در آن زندگى مى كردند، مى كوشيدند، بطور مثال :

حـضـرت نـوح عـليـه السـلام 950 سـال مـردم را بـه دين الهى دعوت كرد؛ امّا آنان او را تكذيب كـردنـد، آزار رسـاندند و حتى مورد استهزا قرار دادند، ولى آن فرستاده خدا هيچ گاه صحنه را خـالى نـكـرد، قـرآن مـجيد در چندين سوره ، حضور فعّال و خستگى ناپذير اين پيامبر سترگ را بيان كرده سوره (71) را نيز بدو اختصاص داده است .

حـضـرت ابـراهـيـم عـليـه السـلام نـيـز از پـيـامبران اولواالعزم بود كه از سنين جوانى پا به عـرصـه حق طلبى نهاد و بدون هيچ گونه بيم و هراس به ترويج آيين توحيد پرداخت ، عنوان قـهـرمـانـى بـت شكنى را از آنِ خود ساخت ، عارفانه در ميان خرمن آتش نمروديان نشست ، ولى از تلاش و فعاليت باز نايستاد.

حـضـرت موسى عليه السلام نيز در راه دعوت به سوى خدا هر گونه مشقتى را به جان خريد، با فرعونيان ، قارون و سامرى در سه جبهه زور و زر و تزوير جنگيد، ولى هرگز يك قدم عقب نـشـيـنـى نـكـرد و لحظه اى در ادامه راه ترديد به خود راه نداد. او حتى در برابر عناصر سست پـيـمـان داخـلى كه به او گفتند: ( فَاذْهَبْ اَنْتَ وََربُّكَ فَقاتِلا اِنّا ههُنا قاعِدُونَ) (120) صحنه را خالى نكرد و با استوارى گفت :

( ... رَبِّ اِنّى لا اَمْلِكُ اِلاّ نَفْسى وَ اَخى فَافْرُقْ بَيْنَنا وَ بَيْنَالْقَوْمِالْفاسِقينَ) (121)

پروردگارا! من تنها اختيار خود و برادرم را دارم ، ميان ما و اين جمعيت تبهكار جدايى بيفكن .

خاتم الانبيا صلّى اللّه عليه و آله نيز در اوان بعثت ، پيام حضور و استقامت دريافت مى كند:

( يا اَيُّهَاالْمُدَّثِّرُ قُمْ فَاَنْذِرْ) (122)

اى جامه به خود پيچيده ، برخيز و بيم ده .

او نيز در طول 23 سال از هيچ كوششى دريغ نورزيد، از روزى كه اوّلين پيام وحى را دريافت كـرد تـا آن روز كـه بـه ديـدار پروردگارش شتافت ، در همه صحنه ها حضور داشت ؛ از بيان احـكام شرعى و پند و اندرز گرفته تا اجراى حدود الهى ، فرماندهى جنگ ، اقامه جمعه و جماعت ، رسـيـدگـى بـه كـارهـاى خـرد و كـلان مـردم ، حـتـى از عـيـادت بيمار، تشييع جنازه ، نامگذارى اطفال و ... نيز غافل نبود و بدون ترديد، رسول خدا (ص ) از نظر كمّى و كيفى ، پركارترين انسان تاريخ است و كسى به پاى او نخواهد رسيد.

آن حضرت به امّت خويش نيز سفارش كرد كه هيچ گاه در برابر توطئه ها و هجوم بيگانگان و مـنـافـقـان ، سـسـتـى نـكـنـنـد و از مـيـدان نـگـريـزنـد. بـطـور مثال فرمود:

( اِذا رَاءَيْتُمْ مُعاوِيَةَ عَلى مِنْبَرى يَخْطِبُ فَاقْتُلُوهُ) (123)

هر گاه ديديد معاويه روى منبر من سخنرانى مى كند، او را بكشيد.

چـنـان كـه روشـن اسـت ، مـعـاويـه مـصـداق يـك حـاكـم خـودسر و منافق است و دستور پيامبر(ص ) شـامـل امـثال معاويه در طول تاريخ مى شود، همان گونه كه حضرت سيدالشهدا(ع ) نيز واقعه عـاشـورا را مـنحصر به زمان خود و شخص يزيد نكرد، بلكه با درايت و آينده نگرى اعلام داشت كه هر گاه جهان اسلام به حاكم تبهكارى مثل يزيد گرفتار مى شود، بر مسلمانان فرض است كه در برابر او به پاخيزند و از كيان اسلام دفاع كنند.(124)

سيره اهل بيت وحى بويژه اميرمؤ منان صلوات الله عليه ـ با همه دسيسه هايى كه بر ضدّ آنها چيدند ـ حضور همه جانبه در ميدانهايى بود كه به سود اسلام و مسلمانان مى انجاميد و حضور آن فـرزانـگـان مـعـصـوم در كـنـار خـلفـا و رفت و آمدشان به دربار پادشاهان ستمگر نيز در همين چـارچـوب قـابـل تـوجـيـه است ، چنان كه حضرت على عليه السلام استراتژى حضور و سكوت خويش را در چند جمله چنين توجيه مى كند:

شما قطعا مى دانيد كه من از هر كس ديگر به خلافت شايسته ترم [با اين وصف عثمان را انتخاب مـى كـنـيـد] بـه خـدا سـوگند تا امور مسلمانان رو به اصلاح باشد، و تنها بر من ستم رود، از خلافت ، دست مى كشم ...(125)

بـه هـمين دليل ، تاريخ هيچ گونه بى تفاوتى ، منفى بافى و جوسازى برضد خلفا، از آن حـضـرت بـه يـاد نـدارد، بـلكـه بـرعكس ، همواره براى آنان خيرانديشى مى كرد، علم سرشار خـويـش را در اختيارشان مى نهاد و از هر گونه رايزنى و مشورت با آنان دريغ نمى كرد، گر چـه همواره بر مواضع اصولى خويش پايبند بود و تسليم جريانهاى انحرافى نشد و آنان را تاءييد نكرد.