اخلاق سیاسی

ع‍ل‍ی‌ اص‍غ‍ر ال‍ه‍ام‍ی ‌ن‍ی‍ا؛ ت‍ه‍ی‍ه‌ک‍ن‍ن‍ده‌ پ‍ژوه‍ش‍ک‍ده‌ ت‍ح‍ق‍ی‍ق‍ات‌ اس‍لام‍ی‌ [س‍پ‍اه‌ پ‍اس‍داران‌ ان‍ق‍لاب‌ اس‍لام‍ی‌]

نسخه متنی -صفحه : 88/ 47
نمايش فراداده

نبايسته هاى اخلاقى سياسى

رذايـل اخـلاقـى ـ كـم بـاشـد يـا زيـاد، بـزرگ بـاشـد يـا كـوچـك ـ در تـكـامـل روحى انسان ، تاءثير منفى مى گذارد و او را از رسيدن به قرب الهى باز مى دارد. از ايـن رو، هـر مـسـلمـان ، در هـر مـوقـعـيـتى ، موظف است افكار، كردار و گفتار خويش را از هرگونه زشـتـى پـاك سـازد و زيـبـايـيـهـاى اخـلاقـى را جـايـگـزيـن آن نـمـايـد. امـام راحـل قـدّس سـرّه ـ كـه خـود در ايـن راه گـامهاى اساسى برداشته بود ـ طالبان سعادت را چنين نصيحت مى كند:

هـان اى عـزيـز از خـواب بـيـدار شو. از غفلت تنبّه پيدا كن و دامن همّت به كمر زن و تا وقت است فـرصت را غنيمت بشمار و تا عمر باقى است و قواى تو در تحت تصرّف تو است و جوانى بر قرار است و اخلاق فاسده بر تو غالب نشده و ملكات رذيله بر تو چيره نگرديده ، چاره اى كن و دوايـى بـراى رفـع اخـلاق فـاسده و قبيحه پيدا كن و راهى براى اطفاى نايره شهوت و غضب پيدا نما.

بهترين علاجها كه علماى اخلاق و اهل سلوك از براى اين مفاسد اخلاقى فرموده اند اين است كه هر يـك از ايـن مـلكـات زشت را كه در خود مى بينى ، در نظر بگيرى و برخلاف آن تا چندى مردانه قيام و اقدام كنى و همّت بگمارى بر خلاف نفس تا مدّتى و بر ضدّ خواهش آن رذيله رفتار كنى و از خـداى تـعـالى در هر حال توفيق طلب كنى كه با تو اعانت كند در اين مجاهده ، مسلّماً بعد از مـدّت قـليـلى ، آن خلق زشت رفع شده و شيطان و جندش از اين سنگر فرار كرده ، جنود رحمانى به جاى آنها برقرار مى شود.(252)

در اين فصل ، به تناسب حال و مجال ، نُه رذيله از رذايلى كه پالايش از آنها در حيطه سياست ، ضـروريـتـر اسـت ، تبيين شده كه عبارتند از: جاه طلبى ، بدزبانى ، شايعه پراكنى ، نفاق ، غـدر، خـيـانـت ، تـجـاوز، انـظـلام و اسـتـرحام . به اميد آنكه توفيق حق يارمان گردد و خود را از آلودگى به رذايل دور نگه داريم .

جـاه طلبـى

حـقـيـقـت ( جـاه ) بـه دست آوردن دلهاى مردم براى واداشتن آنها به فرمانبرى خويش است و ( جاه طـلب ) هـمـواره درصـدد فـرمـانبر كردن ديگران و فرمان دادن به آنهاست و براى چنين كارى ، نـخـسـت بـا ظـاهـر سـازى ، در دل مـردم نـفوذ مى كند، سپس به واسطه اين نفوذ، آنها را به خدمت خويش مى گيرد.(253)

خـواسـتـن جـاه و مـقـام ، از خـواسـتـه هـاى فـطـرى انـسـان است و داشتن آن به اندازه اى كه انسان مـحـتـرمـانـه زنـدگـى كـنـد، ضـرورى اسـت ، چـنـانـكـه هـر كـس بـايـد در دل خـانواده ، همسر، فرزندان ، دوستان ، همكاران و... جاى داشته باشد تا گذران زندگى او و دستيابى به كمالات روحى و سعادت اخروى ، همراه عزّت و احترام باشد.

از سـوى ديـگـر داشـتـن جـاه و مـقام واقعى نيز محبوب و پسنديده است ، همانند مقام ولايت و رياست دينى كه خدا به پيامبران ، امامان و عالمان ربّانى عطا مى كند. چنين منزلتى ، عطيه الهى است و آنان كه شايستگى آن را دارند، بايد در اين جايگاه رفيع قرار گيرند و مردم نيز موظّفند آنان را گـرامـى داشـتـه و فـرمـانـشـان را اطـاعـت كـنـنـد. گـرچـه نـبـايـد، هـواى ريـاسـت و ميل به جاه و مقام داشته باشند.

امّا اگر كسى بدون داشتن لياقت و شايستگى ، هواى رياست در سر بپروراند و درصدد تفوّق و بـرتـرى جـويـى بـرآيد، زشت و ناپسند و از رذايل اخلاقى است ، خواه محدوده رياست طلبى او وسيع و گسترده باشد، مانند دستيابى به يك يا چند كشور، و قبيله و خاندان و مانند آن باشد؛ آنچه در اين بخش آورده ايم ، پيرامون همين قسم است .(254)