گردد زيرا شب دير شده و مادرش در انتظار است هر بار كه دخترك براى مراجعت به خانه ء خود چنين دليلى مى آورد جوان در پاسخ مى گويد : ( ولى هوا در بيرون سرد است كوچولوى من .
چند لحظه پدر مقدس منتظر ماند وقتى خوب اطمينان يافت كه حركات پاى دختران و پسرانش با زير و بم اين آواز كاملا هماهنگ است در حالى كه راضى بنظر مى رسيد صحنه ء رقص را ترك كرد و به منزل خويش رفت و آنها را سرگرم م اين شب نشينى لذتبخش و پاك بجاى گذاشت ...
هميشه قرار براينست كه آخرين زوجى كه از كليسا خارج مى شوند بايد كليد كليسا را به مدير تحويل بدهند .
بنابرين بيرون آمدن از آنجا تابع ميل و اراده و نوع سرگرمى هر زوجى است .
پدر مقدس ديگرى كه با يكى از دوستان دانشجوى عراقى ما روابط صميمانه ئى داشت از او سؤال مى كرد كه مارى ( دختر همكلاسش ) كجاست و چرا ديگر به كليسا نمى آيد ؟ و اظهار مى كرد كه حاضر است همه ء دختران كليسا غيبت كنند و فقط مارى به كليسا بيايد و وقتى عراقى جوان دليل اين اظهار لطف را از او پرسيد وى در پاسخ گفت : ( او خيلى جذاب است بيشتر جوانها بخاطر او به كليسا مى آيند جوان عراقى ديگرى كه به خاطر شيطنت هاى رندانه اش از طرف دوستان بنام ابوالعتاهيه ( شاعر رند و هزل گوى عرب )