لازمه ء اين فرديت ( يعنى جنبه ء فردى وجود انسان ) آن است كه تشكيلات اقتصادى طورى تنظيم نگردد كه همه چيز در اختيار دولت قرار گيرد يعنى كه دولت علاوه بر امكانات سياسى و قانونى ابزار و وسائل توليد و همچنين تجارت و دادو ستد را نيز تحت تصرف داشته و حتى حق فكر كردن نيز منحصرا بدو اختصاص داشته باشد و به آحاد ملت حق كوچكترين اعتراض يا اظهار عقيده ء مخالف داده نشود .
چه در مثل چنين وضعيتى صفات عمومى انسان و خصوصيات فردى هر يك از افراد آن پايمال و مورد تهديد قرار ميگيرد .
خوشبختانه فطرت انسان دير زمانى مطيع اين چنين وضع مصادم با طبيعت و جائرانه ئى نخواهد ماند و بالاخره خواست طبيعى فطرت تدريجا كوشش بانيان اين وضع را خنثى خواهد ساخت بهمين جهت است كه نظام هاى كمونيستى ( و يا بقول خودشان سوسياليستى ) ناگزير شده اند روش خود را پيوسته تعديل كنند آنهم تعديلى كه در حقيقت عدول و بازگشت از مبانى اساسى آن مرام مى باشد .
چه نيروى فطرت بسى ريشه دارتر و عميق تر از آن است كه تجهيزات وسيع و كوبنده ء دولت بتواند بر آن پيروز گردد .
همين اشارتهاى كوتاه براى نماياندن كجروى ها نوسان ها و افراط و تفريط هاى بشر در انتخاب راهها و روش هاى زندگى و ميزان تلفاتى كه در اين راه داده و مليونها نفر انسان و بالاتر از