بحقيقت قله يى است كه طرز تفكر مادى به آن منتهى ميشود و ماشينيسم ماده گراى جهان بينى خود را از آن الهام مى گيرد .
همچنين همه ء كوششهاى ديگرى كه بكار مى رود تا ايدئولوژى نوينى براى تامين نياز بشريت و نجات وى از اين بحران خطرناك كنونى بوجود آيد همه بيهودهو خنثى است .
زيرا افكارى كه ارائه مى شود همگى سطحى و كوششهائى كه مبذول مى گردد يكسره مصنوعى و ساختگى است و هيچيك را در فطرت و سرشت انسان ريشه و مايهئى نيست .
ما وقتى به گذشته و حال مى انديشيم و آينده را با ديده تحقيق مينگريم بروشنى در مى يابيم كه براى حفاظت بشريت از اين نابودى و نجات بخشيدن وى از اين بحران خطرناك و براى صيانت انسان بوسيله ء صيانت و پرورش خصايص ويژه ء انسانى ..
چشم اميدى جز به طرز تفكر اسلامى و طريقه و روش اسلامى و زندگى اسلامى و جامعه ء اسلامى نمى توان داشت .
به اين دليل معتقديم كه پديد آمدن جامعه ء اسلامى يك ضرورت انسانى و فطرى و غيرقابل تخلف است كه امروز يا فردا و اينجا يا آنجا بالاخره انجام خواهد گرفت .
انجام ميگيرد تا از نابودى انسان بوسيله ء نابودى ويژگيهاى او جلوگيرى كند و زندگى انسانى را كه فقط در صورت وجود داشتن انسان و پرورش صفات ويژه ء وى قابل وجود است از فنا و نابودى مصون بدارد .